استقلال افغانستان میراث مشترک یک ملت نه انحصار طالبان

استقلال افغانستان میراث مشترک یک ملت نه انحصار طالبان
در حالیکه طالبان سالروز استقلال افغانستان را بهعنوان یک پیروزی تاریخی به خود نسبت داده و آن را مصادره کرده اند، شواهد میدانی و روایتهای تاریخی نشان میدهد که این استقلال، حاصل مبارزه مشترک همه اقوام و مذاهب بوده و امروز به انحصار یک گروه درآمده است.
حذف ساختاری شیعیان، سرکوب زنان، و توافق پشتپرده با آمریکا، استقلال کنونی را بیش از آنکه ملی بنمایاند، به یک سراب سیاسی بدل کرده است.
سالروز استقلال افغانستان، در حافظه جمعی ملت افغانستان، روزی است که به پایان رسمی سلطه امپراتوری بریتانیا و آغاز دوران استقلال سیاسی کشور گره خورده است.
روزی که نماد همبستگی، خوندادن و فداکاری همه اقوام، اقلیتها، علما، زنان و مردانی است که در برابر استعمار ایستادند.
اما امروز، این مناسبت ملی به ابزاری تبلیغاتی برای طالبان تبدیل شده است؛ گروهی که در روایت رسمی خود، استقلال را نتیجه مبارزات انحصاری خویش میدانند.
بر اساس گزارش بیبیسی فارسی، بازگشت طالبان به قدرت در مرداد ۱۴۰۰ نه از مسیر اجماع ملی، بلکه نتیجه توافق سیاسی با آمریکا در دوحه بود؛ توافقی که بدون حضور نمایندگان ملت، احزاب جهادی، اقلیتهای مذهبی، علما و نهادهای مدنی امضا شد.
چنین روندی، استقلال را از معنای واقعیاش تهی کرده و آن را به محصول یک معامله پشتپرده با قدرتهای خارجی فروکاسته است.
در داخل کشور نیز وضعیت از «استقلال واقعی» فاصلهای عمیق دارد.
بنا بر گزارش رادیو آزادی، در ساختار فعلی دولت طالبان، هیچیک از مقامات کلیدی از میان شیعیان یا اقوام غیرپشتون برگزیده نشدهاند.
اقلیت هزاره که در تاریخ معاصر افغانستان نقشی پررنگ در مبارزه با استعمار، اشغال شوروی و مقابله با تروریسم ایفا کرده، امروز از تمامی سطوح تصمیمگیری کنار گذاشته شده است.
جامعه زنان نیز دیگر حضور مؤثری در عرصههای آموزشی، اجتماعی و اداری ندارد.
مدارس دخترانه تعطیل شده اند، اشتغال زنان در اکثر نهادها ممنوع شده و مشارکت سیاسی آنان کاملاً حذف شده است.
این در حالیست که در تمام جنبشهای استقلالخواهی، زنان دوشادوش مردان در کنار ملت ایستاده بودند.
همزمان، طلوع نیوز از اعمال محدودیت بر مناسک مذهبی شیعیان خبر داده است.
از جمعآوری پرچمهای محرم و تهدید دستههای عزاداری در کابل و مزار شریف گرفته تا فشارهای امنیتی بر مراکز فرهنگی و مساجد، همگی نشاندهنده رویکرد انکارگرایانه طالبان نسبت به تنوع مذهبی و فرهنگی کشور است.
در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است: استقلال واقعی، زمانی معنا دارد که همهی اقوام و اقلیتها در ساختار سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، یا آنکه تحت لوای یک قرائت خاص از دین و قدرت، از حقوق خود محروم شوند؟
تحلیلگران سیاسی در گفتوگو با ایندپندنت فارسی معتقدند که طالبان با مصادرهی روایت استقلال، در واقع تلاش دارند گذشته را به نام خود بازنویسی و حال را با حذف مخالفان تثبیت کنند.
در این وضعیت، استقلال بیش از آنکه نشانهای از آزادی باشد، به ابزاری برای انحصار قدرت و سرکوب صداهای منتقد بدل شده است.
استقلال واقعی تنها زمانی محقق میشود که همه مردم افغانستان، از شیعه و سنی، زن و مرد، هزاره و پشتون، تاجیک و ازبک، احساس کنند در ساخت آینده کشور شریکاند؛ نه آنکه در حاشیهای ناامن و بیصدا زندگی کنند.