اخبارجهانجهان اسلام

سالروز درگذشت علامه حلّی فقیه و متکلم شیعه

۲۱ محرم سالروز درگذشت جمال‌الدین ابومنصور، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی ملقب به علامه حلی و علامه ی علی‌الاطلاق، از فقها و متکلمان شیعه در قرن هشتم هجری است.

این عالم شیعه بیش از ۱۲۰ کتاب در رشته‌های مختلف علمی از جمله در زمینه فقه، کلام، تفسیر، منطق، اصول، و رجال نگاشته که برخی از آنها جزء منابع تدریس و تحقیق در حوزه‌های علمیه شیعه است.

علامه حلی دارای نقش مهمی در گسترش فقه شیعه است و گفته می‌شود که وی مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه بر مبانی عقلی تبیین کرده است.

وی که در سال ۶۴۸ هجری قمری در شهر حلّه در عراق متولد شد ، در ۷۲۶ هجری قمری در ۷۸ سالگی در همان شهر از دنیا رفت و در یکى از صحن‌هاى مطهر امیر المؤمنین على علیه السلام در نجف اشرف دفن گردید.

کتاب‌های باب حادی‌عشر و کشف المراد علامه حلی که شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی است، جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات در شیعه به شمار می‌رود. نهج الحق و کشف الصدق، خلاصة الاقوال، الجوهر النضید، تذکرة الفقهاء، قواعد الاحکام و مختلف الشیعه معروف‌ترین آثار او هستند.

علامه حلی نخستین کسی دانسته شده که با لقب آیت‌الله خوانده شد ، قطب‌الدین رازی، فخرالمحققین، ابن‌معیه و محمد بن علی جرجانی از شاخص‌ترین شاگردان وی بوده‌اند. حضور او در ایران و دربار سلطان محمد خدابنده دارای نقش موثری در رواج مذهب تشیع در ایران دانسته شده است.

زندگی و تحصیل علم

حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی در ۲۹ رمضان سال ۶۴۸ قمری در حله در عراق به دنیا آمد ، پدرش یوسف بن مطهر از متکلمان و عالمان علم اصول در حله بود ، او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری قرآن به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت.

سپس مقدمات و ادبیات عرب و علوم فقه، اصول فقه، حدیث و کلام را نزد پدرش و دایی‌اش محقق حلی آموخت ، او در ادامه، علوم منطق، فلسفه و هیئت را نزد اساتید دیگر، به‌ویژه خواجه نصیرالدین طوسی فراگرفت و قبل از رسیدن به سن بلوغ به درجه اجتهاد رسید.

علامه حلی به ‌سبب کسب فضیلت‌های بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به جمال الدین مشهور شد.

ویژگی های علامه حلی

علامه حلی در ابتدای کودکی با راهنمایی های پدرش برای فراگیری قرآن مجید به مکتب خانه رفت و با تلاش و پیگیری مداوم و هوش و استعداد خدادادی که داشت در زمان کوتاه خواندن قرآن را به خوبی یاد گرفت.

او نوشتن را در ابتدا در مکتب خانه آموخت ولی به این مقدار راضی نشد و در محضر شخصی به نام «محرم» با تلاش و جدیت فراوان در اندک زمان نوشتن را به خوبی فرا گرفت.

علامه حلی پس از آموختن قرآن و خط، مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدرش آموخت و به سبب همین تلاش و جدیت در تحصیل علم در بین خانواده و علمای زمان خودش به «جمال الدین» مشهور شد.

علامه حلی خیلی زود توانست اکثر علوم دوران خودش را فرا بگیرد و از نظر فضل و دانش آوازه اش در شهر حله و سایر شهرها پیچید؛ به طوری که در مجالس درس از او به نیکی یاد می کردند و او را «علامه» می خواندند. علامه حلی در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و به علاقه مندان علم و دانش آموزش می داد.

جایگاه علمی علامه حلی

پس از مرگ محقق حلی در سال ۶۷۶ قمری که مرجعیت شیعیان را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت شیعیان را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸‌سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.

علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب آیت‌الله خوانده شد ف ابن‌‌حجر عسقلانی‌ او را «آیة فی‌ الذکاء» خوانده‌ است‌ ، شرف‌الدین شولستانی، شیخ بهایی و محمدباقر مجلسی، در اجازه‌نامه‌هایی که‌ برای‌ شاگردان‌ خود نوشته‌اند، از علامه حلی با عنوان‌ «آیت‌ الله‌ فی‌ العالمین» یاد کرده‌اند.

اساتید علامه حلی :

از اساتید و مشایخ روایى‌ او می توان به عالمان زیر اشاره نمود:

شیخ سدید الدین حلّى (پدر علامه)، در موضوع: فقه و اصول، حدیث، علم کلام

محقق حلّى (دایى علامه)، موضوع: فقه و اصول، حدیث، علم کلام (دایى او مانند پدرى مهربان برایش زحمت کشید و بیشتر علومش مخصوصا فقه و اصول را نزد او فرا گرفت)

شمس الدین محمد کیشى، موضوع: بعضى تألیفات او در علوم عقلى

شیخ نجم الدین على بن عمر کاتبى قزوینى، موضوع: کتاب «شرح کشف الأسرار عن غوامض الأفکار» در منطق از تألیفات خود اوست

خواجه نصیر الدین طوسى، موضوع: کتاب «شفا» از ابن سینا در فلسفه و علم هیئت و ریاضیات

برهان الدین فسفى، موضوع: بعضى تألیفات او در علم جدل و مناظره

ابن میثم بحرانى شارح نهج البلاغه، موضوع: فقه

على بن طاوس، موضوع: فقه

احمد بن طاوس، موضوع: فقه

علی بن عیسی اربلی، صاحب کشف الغمة

نجم الدین جعفر بن محمد بن نما حلّى (م، ۶۸۰ ق)

عبد الحمید بن ابى الحدید معتزلى، شارح نهج البلاغه.

شاگردان‌ علامه حلی

علامه حلی شاگردان زیادى تربیت کرده است. بنابر نقلى نزدیک به ۵۰۰ مجتهد از درس او فارغ التحصیل شده‌اند ولى نام اکثر آنها در تاریخ نمانده است.

بعضى از این شاگردان هم کتابى را نزد او خوانده‌‌اند و هم از او اجازه روایت دارند و بعضى دیگر در یکى از این دو جنبه شاگرد او محسوب مى‌ شوند:

فخر المحققین (فرزند علامه)

قطب الدین رازى، شارح شمسیه

عمید الدین عبد المطلّب حسینى اعرجى حلّى (پسر خواهر علامه)

تاج الدین محمد بن قاسم بن معیه حسنى حلّى

احمد بن ابراهیم بن محمد بن حسن بن زهره صادقى حلبى

شیخ زین الدین على بن احمد بن طرّاد مطاربادى

محمد بن على جرجانى

رضى الدین ابو الحسن علّى بن احمد مزیدى حلّى

تقى الدین ابراهیم بن حسین بن على عاملى

مهنّا بن سنان حسینى اعرجى مدنى

زین الدین على سرورى طبرى

جمال الدین حسینى مرعشى طبرسى آملى

ابو الحسن محمد استرآبادى

تاج الدین محمود بن زین الدین محمد بن عبدالواحد رازى‌

تألیفات‌ علامه حلی

در شرح حال او بیش از ۱۲۰ جلد کتاب را با نام و عنوان تحقیقی آن‌ها نام می‌‌برند ، از جمله این آثار می توان به موار زیر اشاره نمود:

الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده (در کلام)

ابطال الجبر (کلام)

الالفین فى امامة امیرالمؤمنین علیه السلام (در امامت و ولایت)

تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، که بارها در ایران به چاپ رسیده است.

تذکرة الفقهاء (در فقه استدلالی) در دو مجلد محتوی اکثر ابواب فقه

تسلیک الاذهان الی احکام الایمان (در فقه) در یک مجلد

تلخیص الکشاف (در تفسیر قرآن مجید)

تلخیص المرام فی معرفة الاحکام (در فقه)

کشف المراد، که شرح «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسی است.

منهاج الکرامه فی معرفة الامامه، یا «منهاج الاستقامه» که ابن تیمیه در رد آن چند مقاله نوشته و پاسخ شنیده است.

قواعد الاحکام، که در آن کتاب بیش از ۴۰ هزار فرع فقهی را عنوان نموده است (در ۱۰ جلد).

ارشاد الاذهان الی احکام الایمان

تهذیب الوصول الی علم الاصول

مبادی الوصول الی علم الاصول

ایضاح الاشتباه فی اسماء الرواة

خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال

کشف الیقین، که ترجمه فارسی آن کتاب آینه یقین است.

باب حادی عشر، کتاب کلامی و در شناخت اصول دین است.

مناظره با اهل تسنن:

میرزا محمدعلی مدرس در کتاب ریحانة الادب به نقل از مجلسی اول در شرح من لایحضره الفقیه می‌نویسد: روزی سلطان محمد خدابنده (الجایتو مغولی) مجلسی تشکیل داد و علمای مذاهب اربعه اهل سنت را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفشش را زیر بغل گرفت و به سلطان سلام کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان سجده و ادب نکردی؟ گفت: حضرت رسول‌الله سلطان‌السلاطین بود و مردم به او سلام می‌کردند و در آیه شریفه هم آمده است «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِکمْ تَحِیةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً».علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص خدا است.

گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و حدیث نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین.

گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی‌ مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفی‌ها معترض شدند که ابوحنیفه در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچ‌یک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب شیعه تابع امیرالمؤمنین است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره خطبه بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.

علامه حلی تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ‌ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت. همچنین در همه سفر‌ها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته ‌شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.

علامه حلی و ابن تیمیّه

شیخ تقی‌الدین سبکی معروف به «ابن تیمیه» از دانشمندان متعصب اهل تسنن و معاصر با علامه حلی است که بیشتر شخصیت‌های علمی به فساد عقیده وی اعتراف دارند و بلکه می‌گویند کافر و مرتد است تا جایی که در زمان حیاتش به علت داشتن نظرات انحرافی به زندان افتاده است و دانشمندان شیعه و سنی کتاب‌های زیادی در زمان وی و بعد از آن بر ردّ او نوشته‌اند.

بعد از اینکه علامه حلی کتاب «منهاج الکرامه» را در اثبات امامت نوشت ابن تیمیّه به علت عناد و لجاجتی که با علامه داشت کتابی به نام «منهاج السنه» (به خیال خام خویش به عنوان ردّ بر شیعه و به‌ویژه ردّ بر کتاب منهاج الکرامه) نوشت. وقتی کتاب منهاج السنه به دست علامه رسید این بزرگوار با آن همه تهاجمات و بی ادبی‌ها و توهین‌های ابن تیمیّه اشعاری نوشت و برایش فرستاد که ترجمه شعرها چنین است:

  • اگر آنچه را سایر مردم می‌دانستند تو هم می‌دانستی با دانشمندان دوست می‌گشتی.
  • ولی جهل و نادانی را شیوه خود ساختی و گفتی:
  • هرکس بر خلاف هوای نفس تو می‌رود دانشمند نیست!

ابن حجر عسقلانی – دانشمند سنی – چنین اعتراف می‌کند: «علامه نامش مشهور و اخلاقی نیک دارد. وقتی کتاب ابن تیمیه به او رسید گفت «لو کان یُفهِمُ ما اقُولُ اَجَبْتُهُ» یعنی: اگر ابن تیمیه آنچه را که من گفتم می‌دانست جوابش را مـی‌دادم.

ورود به ایران

تاریخ دقیق ورود او به ایران مشخص نیست ، اما احتمالاً در سال‌های بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت سلطان محمد خدابنده بوده است ، محمد خدابنده از پادشاهان سلسله ایلخانیان بود که بر ایران حکومت می‌کردند ف تاج‌الدین آوجی زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد.

علامه حلی وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه اهل تسنن از جمله خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای پرداخت ف وی در این مناظره توانست ولایت و امامت امیرالمومنین علیه السلام و حقانیت مذهب شیعه را نزد پادشاه به اثبات برساند.

این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را بر‌گزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و تشیع را در ایران رواج دهد ، منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.

کرامات علامه حلی

ملاقات با امام زمان

یکی از کرامات مرحوم علّامه حلی، تشرفی است که به محضر امام عصر علیه السلام داشته است ، نقل شده است که شب جمعه که فرا می رسید، بوی تربت مقدس ابا عبدالله الحسین علیه السلام و عشق زیارت حضرتش، علامه را بی تاب می کرد و از حله به کربلا می کشاند ، از این رو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش می شتافت ، در یکی از هفته ها که به تنهایی در حال حرکت بود، شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند.

در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد ، از این نظر مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود، از ایشان پرسید و او به همه آنها پاسخ گفت ، تا این که بحث در یک مسئله فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم! آن شخص گفت: شیخ طوسی در کتاب تهذیب، در فلان صفحه و سطر، حدیثی را در این باره ذکر کرده است!

علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست؟! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبری است، می توان حضرت صاحب الامر علیه السلام را دید؟ در این هنگام عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن که دست او در دست تو است؟!

علامه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش شد! وقتی به هوش آمد کسی را ندید.

او پس از بازگشت به حله، به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود، پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت: این حدیثی است که حضرت صاحب الامر علیه السلامبه آن خبر داد و به آن راهنمایی کرد ، یکی از دانشمندان می نویسد: من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث، خط علامه حلی را نیز مشاهده کردم.

دیگر کرامات علامه حلی

از دیگر کرامات علامه آن است که او یکی از پرکارترین و موفق ترین فقیهان نامدار شیعه از نظر تألیف به شمار می آید. طبق احصا و شمارشی که از تألیفات وی به عمل آورده اند، با تقسیم بر روزهای عمر او، به هر روز آن تا هزار سطر رسیده است و این امر، از کرامت ها و تأییدات الهی نسبت به ایشان حکایت دارد.

حال آیا او هم مانند مرحوم مجلسی از دستیاران، معاونان و شاگردان خویش بهره جسته یا آن که اغلب اوقات خود را به تألیف و تصنیف اشتغال ورزیده است، چندان مهم نیست، آن چه که مهم است، کثرت، اتقان و استحکام تألیفات او است که از یک عمر پربرکت و توأم با توفیق، حکایت دارد و نوع تألیفات او نشانگر این معنا است که از فکر وقاد و نظر صائب خود او جریان پیدا کرده است.

اخبار مرتبط

دکمه بازگشت به بالا