پانزدهم شوال شهادت حضرت حمزه عموی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله
در راه عشق اگر از خون «دل» و زخم «جگر» نتوان گذشت؛ عاشقی مفهومی نخواهد داشت!…
در راه عشق اگر از خون «دل» و زخم «جگر» نتوان گذشت؛ عاشقی مفهومی نخواهد داشت!…
دامنه شفق آلود «اُحُد» که سرشار از لحظههای ارغوانی مردان عروج کرده، بود؛ گل زخمهای زره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را تماشا میکرد، غافل از رفتار «وحشیانه» و ناجوانمردانه دشمن!
دشمنی که سینه عشق را، سینه شهادت را، سینه مهربان «حضرت حمزه» را نشانه رفته بود.
حضرت حمزه رحمت الله علیه جوانمردی که خون پاک «هاشم» در رگ داشت و سیرت آسمانی اش تندیسی از مروّت و رشادت از او ساخته بود…
وی در نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، تلفیقی از مهربانی و شجاعت بود: مهربان ترین، در بین خویشاوندان حضرت رسول و شجاع ترین، در دفاع از پیامبر و مقابله با ناراستیهای نامردمان قریش
شهید سرافرازی که لیاقتِ «سیدالشهدایی» یافت!
شهیدی که در لحظههای غریبانه شهادت جز خدا، مونسی نداشت و هنگام تعزیت؛ عزاداری، جز «فاطمة الزهراء علیهاالسلام ».
تا جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با تأسف تمام فرمودند: وَ لکِنَّ حَمْزَةَ لا بَواکیَ لَهُ الْیَوْمَ: شهدای اُحد را گریه کنندگانی ست امّا، برای حمزه، امروز گریه کننده ای نیست!
آن گاه! دلهای مؤمن گریستند و بسیار گریستند! بر شیرمرد بیشه ایمان، که تا آخرین لحظه زندگی اش، از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و اعتقاداتش دفاع کرد! و بهای وفاداری اش را به خوبی پرداخت….
السلام علیکَ یا عَمَّ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ؛
السلام علیک یا خَیرَ الشُّهداء؛
السلام علیک یا اَسَدَ اللّه ِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ؛ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ جَاهَدْتَ فِی اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجُدْتُ بِنَفْسِکَ وَ نَصَحتَ رَسُولِ اللّه ِ و کُنْتَ فِیمَا عِنْدَ اللّه ِ سُبْحَانَهُ راغِبا
سلام بر تو، ای وفادارترین عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ؛ وفادارترین
سلام بر تو، که بهترین در بین شهداء؛ بهترین
سلام بر تو که شیر بیشه ایمان، شیر خدا و شیر میدانهای نبرد، در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بودی….