دهم صفر سالروز وفات آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازي قدس سره
آیة الله العظمی مرحوم حاج سید عبد الهادی بن سید اسماعیل بن سید رضی الدین شیرازی،فقیه پرهیزگار و ثابت و استوار یکی از فقهای نامدار و یکی از ارکان زعامت و مرجعیت عالم شیعه در قرن چهاردهم هجری می باشد.
آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازي قدس سره (از بني اعمام حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی)
آیة الله العظمی مرحوم حاج سید عبد الهادی بن سید اسماعیل بن سید رضی الدین شیرازی،فقیه پرهیزگار و ثابت و استوار یکی از فقهای نامدار و یکی از ارکان زعامت و مرجعیت عالم شیعه در قرن چهاردهم هجری می باشد.
ولادت و نسب:
پدر بزرگوارش آیة الله سید اسماعیل پسر عموی زعیم بزرگ شیعه صاحب حکم معروف تنباکو،آیة الله العظمی حاج میرزا محمد حسن شیرازی(متوفی 1312 ه.ق)و دایی فرزندان ایشان می باشد.
او عالم بزرگ و فقیه نامداری بود که برخی از هیئتهای علمی پس از فوت میرزای شیرازی بزرگ،زعامت و مرجعیت او را پیش بینی و پیشنهاد می کردند و متاسفانه اوهفت سال پیش از فوت میرزا،یعنی در سال 1305 از دنیا رخت بربست و به جواررحمت او شتافت.
مرحوم میرزا عبد الهادی در سال 1305،یعنی همان سال درگذشت پدر به دنیاآمد و تحت عنایت و حمایت پسر عموی بزرگوار خود،مرحوم آیة الله میرزای بزرگ شیرازی قرار گرفت و هفت سال با او بودند،تا پس از رحلت ایشان،مرحوم آیة الله العظمی سید میرزا علی آقا،فرزند عالیقدر مجدد شیرازی حمایت و تربیت او را برعهده گرفت.او شدیدا به این کودک علاقمند بود و فوق العاده به او محبت و علاقه نشان می داد.مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی که خود ناظر قضایا بوده اند،در کتاب «نقباء البشر فی القرن الرابع عشر»در حق او و دوران خردسالی او چنین می نویسد:
«من بارها دیده بودم که تا چه حد او را مورد محبت و مهر خود قرار می داد،به حدی که او را خیلی بیشتر از فرزندان خود دوست می داشت.»پس جا دارد فردی که درچنین خاندانی به وجود آمده و تحت سرپرستی و تربیت چنین افرادی بزرگ شده باشد،و در آن چنان بیت آکنده از فضیلت و فضایل و مرجعیت و فقاهت به دنیا آمده باشد،انتظار حیازت مقامات عالیه علمی و اجتماعی را داشت.
او مقدمات علوم و ادبیات را در محضر برخی از فضلای حوزه «سامراء»وسطوح فقه و اصول را از پسر عمه خویش،مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی و آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی(میرزای دوم)فرا گرفت و به دست آن دو بزرگ به پایان رساند،و در سال 1326 ه.ق از سامراء به نجف انتقال یافت و در دروس عالیه فقه واصول اساتید بزرگ حوزه نجف،آیات عظام:شیخ محمد کاظم خراسانی،شیخ الشریعة اصفهانی،در حکمت پیش اصطهباناتی و در اخلاق پیش میرزا رضا تبریزی شرکت جست و در روایت از شیخ الشریعة و سید مهدی آل حیدر کاظمی و پسر عمه خویش میر سید علی آقا شیرازی و ملا ملکی علی محمد یزدی نجفی و دیگران موفق به کسب اجازه گردید،و در سال 1330 مجددا به سامراء بازگشت و ملازم درس مرحوم آیة الله سید میرزا علی آقا شیرازی گردید،و هنگامی که مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی(میرزای دوم)جهت رهبری انقلاب بر ضد انگلیسیها به کربلا مهاجرت نمود،او نیز به همراه او حرکت نمود،تا اینکه در سال 1337 مجددا به نجف بازگشت و ملازم درس شیخ الشریعة اصفهانی گردید و همیشه با او بود،تا اینکه او در سال 1330 دار فانی راوداع گفت و وی مستقلا تدریس فقه و اصول را شروع نمود.
مرحوم سید عبد الهادی شیرازی یکی از اساطین فقه و فقاهت و یکی از صاحبان رای و اجتهاد بود.همه افرادی که او را درک کرده اند،به ثروت علمی و غنای فضل ومعلومات او،اعتراف نموده اند و به حق،یکی از پیشروان تحقیق و در طلیعه علمای عصر و فقهای آن روز بود.
خصوصیات و ویژگیها:
او در بین فقهاء و مراجع عالیقدر تقلید،خصوصیات و ویژگیهایی داشت که درتکون آنها عواملی دست به دست هم داده بودند که یکی از آنها،ذکاوت فطری واستعداد ذاتی خود وی،و دیگر محیط تربیتی «سامراء»بود که او در آن محیط رشد ونمود پیدا کرده بود.سامراء در آن روزگار یک مرکز علمی مهمی بود که علماء و بزرگان و نوابغی را تحویل جامعه داده بود. او نیز در بیت رفیع علم و زعامت و مرجعیتی متولدگردید که تمام اسباب و عوامل پیشرفت دینی بر او فراهم و آماده گردیده بود،و درجهان اسلام نام وآوازه آن بیت و ذکرجمیل و اوصاف حمیده آن انتشار یافته بود.همه این زمینه هاو تشویقها،عواملی بودند که او را به ارتقاءنردبان فضیلت دعوت می نمودند.
حضور این عوامل مثبت در یک فرد،اورا بهترین نمونه وعالیترین الگو وبهترین مثال ازفضلیت و معنویت قرار داده بود که تمام معانی آن در وی حضور و اجتماع پیدا کرده بود،و شخصیت او را روی یک پایه متین و استوار قرار داده بود،چون او حجت و نمونه بارزی در لغت،علوم عربی و مقدمات آن،منطق،تاریخ،حکمت،تفسیر،رجال،حدیث،فقه و اصول درآمده بود، و در تمام این موارد او قوی و نیرومند،دقیق و عمیق،همراه ذوق سلیم و زبان گویا،با روشنگری و وضوح واضح وروشن بود. او در عین فقاهت و اجتهاد،یکی از اعلام ادب و شعر و توانا در هر دو لغت عربی و فارسی بود،و در هر دو زبان دارای شعر و سروده بود که اغلب آنها پیرامون اهل بیت علیهم السلامو بزرگواریهای آنان بود.
مراتب علمی:
مرحوم آیة الله العظمی سید عبد الهادی شیرازی،در فقه و اصول،به عالیترین مراتب رسید و در بین علماء و طلاب با تحقیق و تدقیق نظر،و خبرویت و تبحر اشتهارپیدا نمود.انظار و افکار متوجه او گردید.اقبال و توجه طلاب به درس و بحث او بیشترگردید.بزرگان و معاریف به درس او رو آوردند و جمعی از نخبگان و فضلاء در درس او حضور پیدا کردند و گم شده خود را در جلسات درس او پیدا نمودند،چون می دیدنداو حقایق علمی بلند و افکار ابکار عالی و انظار دقیق و ارزشمندی را با بیانات شافی ووافی ایراد می نماید.در طول زمان تدریس،فضلاء و رجال علم و فضیلت بی شماری ازمحضر درس او فارغ التحصیل گردیدند.او بیش از سی سال یکی از مدرسین مشهورنجف اشرف بود و در میان خواص اهل علم از عرب،عجم و افغانی،عراقی،ایرانی ودیگر بلاد اسلامی،اهل فضلی پیدا نمی شود که از علم و ورع و تقوی و فضیلت او بهره نبرده،یا ورع و تقوای او را نشنیده باشد.
ورع و تقوی:
علاوه بر مراتب فضیلت،خصوصیت دیگری نیز او را محبوب قلب و دارای موقعیت خاص در جامعه،به ویژه بین مؤمنین نیکوکار و اهل دین و تقوی قرار داد،و آن ورع و پرهیزکاری و شایستگی و تقوای ایشان می باشد.او از همان دوران جوانی، بااین خصوصیت شناخته شده است،بلکه این خصوصیت را از آباء و اجداد خویش به ارث و یادگاری برده است.او از آن اتقیاء و پرهیزگاران بود که روحانیت و معنویت ونزاکت و تواضع و دوری از ریاء و تکبر و فخر،و اعراض از دنیا و زخارف آن ضرب المثل بود.
او از آن اوتاد اخیار و زهاد و پاکبازانی بود که جز امر دین و آخرت،چیز دیگری مورد همت و نظرش نبود.نفس خویش را از مطامع این زندگی کنده،و قلب خود را بامحبت خدا و عشق به امور آخرت آکنده و مالامال ساخته بود.علم را توام با عمل نموده بود،و گام در راه سعادت ابدی برداشته بود.از این رو او مثل اعلی و نمونه بارز دراخلاق و تربیت و تهذیب نفس بود.
با توجه به مقام علمی شامخ و رفیع،و با توجه به ورع و تقوای صحیح وشدیدش،مردم او را تقدیس و تعظیم می نمودند.نام و آوازه او،روز به روز شهرت وانتشار پیدا می نمود.دلها به سویش کشیده می شد.نماز جماعت او در«مسجد شیخ انصاری »در نجف،مرکز اخیار و نیکان و عبادت کنندگان،به ویژه اهل علم و تقوی بود.
هنگامی که آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی در سال 1365 ه.ق به رحمت خداپیوست،زعیم پاک و متقی،آیة الله العظمی مرحوم حاج آقا حسین قمی در سال 1366 ه.ق جانشین و جایگزین او گردید.اتفاق کلمه خواص در ترشیح و کاندیدای مرجعیت و زعامت عامه قرار گرفت،و او را بر دیگران مقدم و مرجح شمردند،اما خودوی گریزان از امور زعامت و مرجعیت بود.او از مبتلاء شدن به امور و گرفتاریهای مردم فرار می کرد،ولی چه باید کرد؟مسئولیت بود و اقبال مردم و توجه بیش از حد آنان.
تعداد کثیری از مؤمنین در عراق،ایران و دیگر بلاد اسلامی به محضرش رجوع نمودندو مقلدین از او رساله خواستند تا مطابق آن عمل نمایند.پس رساله اش به چاپ رسید ودستهای خواهنده،آن را به دست گرفتند.بارها و بارها رساله اش تکثیر و تجدید طبع گردید.مرجعیت او رو به گسترش نهاد و زعامتش توسعه پیدا کرد،ولی هرگز این توسعه و گسترش نه تنها او را شاد و مسرور نساخت،بلکه آنچنان که روزی به اینجانب و برخی از یاران در برخی از خلوتهای خویش بیان داشتند،او را متالم تر و پرمسئولیت ساخت…» (1)
از دست دادن بینایی:
او در سال 1369 ه.ق بینایی خود را از دست داد.به این ترتیب موج وسیع حزن و اندوه،نجف و هیات علمی و تمام طبقات آن را فرا گرفت.نگرانی طلاب و فضلاء ازآن ناحیه بود که می ترسیدند تدریس و افاضه علم او متوقف گردد،و آنان از علم سرشار و سرچشمه شیرین معارف او محروم گردند.مجرب ترین اطبای چشم راحاضر ساختند.به اتفاق جمعی از کبار علماء و اطرافیان به ایران مسافرت نمودند.درشهرهای مختلف ایران و عراق،با استقبال گرم و بی سابقه مردم روبرو شدند. اشکهای شوق مقلدین و علاقمندان از دیدار او بر چشمها نشست،و درد و غم از ناحیه از دست دادن بینایی بر دلها.در تهران استقبال عظیم و مجلس مهمی به افتخار ایشان ترتیب داده شد.او مدتی در بیمارستان فیروز آبادی بستری و همچنین در بیوت برخی از تجارمتدین اقامت گزید،و مشاهیر اطبای چشم به معالجه وی پرداختند.امید می رفت که شفا پیدا کند و نور به چشمان مبارکش برگردد.او به زیارت امام رضا علیه السلام در خراسان وحضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم مشرف گردید. در هر دو شهر،به ویژه در قم،باهیاتهای علمی ملاقات نمود و در راس همه،با فقیه امت،زعیم عالیقدر شیعه،آیة الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی دیدار نمود و از ناحیه ایشان کمال تعظیم و احترام وتقدیر را دریافت نمود.او دوباره به نجف بازگشت،ولی هرگز تدریس و امامت را ترک ننمود،و در عین نابینایی به امور خود قیام ورزید،و به انجام واجبات و وظایف خودادامه می داد.هر چه از استفتائات و مسائل شرعی از اطراف و اکناف می رسید،برایش خوانده می شد،و او اشراف و توجه کافی به آنها داشت و پاسخ می داد.مدتی به این منوال امور استمرار داشت،تا اینکه مجددا به ایران بازگشت، به این امید که عملیات مورد اجرای چشم او موفقیتی به دست آورد،ولی توفیقی حاصل نشد و با نومیدی به نجف بازگشت، و در عین حال او به خدمات دینی و وظایف مرجعیت استمرار بخشید.
در این مدت تعداد کثیری از مراجع و زعمای دینی یکی پس از دیگری به رحمت خدانائل می شدند.معظم مقلدین آنان به او مراجعه نمودند،تا اینکه بزرگ مرجع جهان شیعه آیة الله العظمی بروجردی در سال 1380 ه.ق به رحمت الهی نائل آمد،اکثرمقلدین ایشان به او مراجعه نمودند.دایره مرجعیت او ناگاه توسعه فراوان پیدا نمود.
آلام و دردهای درونی او در اثر از دست دادن بینایی بیشتر گردید.بارها از خوف الهی واز ترس اینکه مبادا لغزشی پیدا کند و خطایی در قدم او پدید آید،یا قلم او منحرف گردد،یا به نام او چیزی پدید آید که او علم و آگاهی ندارد،گریه می نمود. در اثر این آلام و دردها،خیلی طول نکشید تا اینکه در شب جمعه دهم صفر 1382 ه.ق سفیر الهی به سراغش رسید و روحش را به سوی معبود قبض نمود.پس عالم دیانت،یکی ازبهترین و شریف ترین زعمای خود را از دست داد.حزن و اندوه سراسر طبقات رجال دین و طلاب علم و طبقات مختلف مردم را فرا گرفت و بر بیگانگان نیز موقعیت حرمت او پدیدار شد.او در مقبره مجدد شیرازی مدفون گردید.فواتح و محافل متعددی از ناحیه علماء و مراجع و گروههای اسلامی برگزار گردید.مجالس ترحیم اوتا اربعینش ادامه داشت،و در اربعین و سالگرد نیز مجالس مهمی تشکیل می یافت،ومردم در عزای او خون می گریستند.شعراء و ادباء با قصاید و کلمات حزن انگیز،اشعارو سروده هایی انشاد می نمودند.
آثار و تالیفات:
از او آثار و خدمات ذی قیمت و ارزشمندی باقی مانده است که مهم ترین آنها تالیفات و کتابهای اوست:
1-دار السلام در فروع و احکام که تا 1000 فرع و مساله ادامه پیدا کرده است.
2-رساله ای در لباس مشکوک
3-رساله ای در صوم و روزه
4-رساله ای در نجاسات و مطهرات
5-رساله ای در استصحاب
6-رساله ای در اجتماع امر و نهی
7-رساله ای در حواله
8-رساله ای در رضاع و شیردادن
9-رسائل عملیه فارسی و عربی که بارها و بارها چاپ و انتشار یافته است.
یادگارهای او:
از او دو فرزند ذکور به نامهای سید محمد علی و سید محمد باقی مانده اند که هردو از شیفتگان به علم می باشند و دامادهای محترم ایشان نیز سید مهدی و سید کاظم فرزندان علامه سید محمد رضا رفسنجانی مرعشی،از نوادگان سید اسد الله شیرازی برادر مجدد شیرازی هر دو از فضلاء و بزرگان نجف می باشند که خداوند متعالی آنان را به مرضای خویش موفق بدارد. (2)
پی نوشتها:
1- در مورد شناسایی شخصیت این فقیه نامور،جامع ترین تذکره و شرح حال،نگارش معاصر و هم فکروی،مرحوم محقق بصیر و دانشمند خبیر،رجالی نامی حضرت آیة الله حاج آقا بزرگ تهرانی اعلی الله مقامه الشریف بود که با اندک تصرف و اختصار در عبارات از کتاب نقباء البشر فی القرن الرابع عشر،ج 3،ص 1250 تا 1255 ترجمه و نقل به فارسی شد.طلب رحمت به روان پاک و همت عالی و بلندش.
2- در مورد شناخت بیشتر او به:نقباء البشر فی القرن الرابع عشر،ج 3 ص 1250 تا 1255 مراجعه شود.