مهاجرت از زابل به سوی دیگر شهرها اتفاق تلخی است که اگر از آن جلوگیری نشود ، پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت.
کمتر هفته ای است که در خبرها از خشکسالی و مشکلات ناشی از آن که منجر به مهاجرت روستاییانِ این منطقه به شهر و مردم این شهر به سایر مناطق شده، نشنویم.
این در حالی است که زابل در کنار زاهدان، تنها شهرهای با اکثریت جمعیت شیعه در استان سیستان و بلوچستان هستند که اهتمام کافی به حل مشکلات آن متاسفانه صورت نگرفته است.
در دهه ى چهل و پنجاه شمسی هم بر اثر خشکسالی و سیل، مهاجرت گسترده ای از این شهر به سمت سایر مناطق ایران صورت گرفت، اما این بار دامنه ى مشکلات بسیار فراتر از آن سال هاست و بیم آن می رود که حتی این منطقه، خالی از سکنه شده و یا در شرایطی، ترکیب اکثریت شیعه آن به گونه ای رقم بخورد.
زابُل یا سیستان، شهری با اکثریت شیعه نشین، در فاصله ۲۰۵ کیلومتری شمال شرقی شهر زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان قرار دارد.
اگر چه در تاریخ ، پیشینه ى زابل به چند هزار سال پیش، حتی دوره هخامنشیان باز می گردد و فردوسی شاعر بزرگ و شیعه مذهب ایرانی هم داستان هایی از این شهر و اسطوره ای با نام رستم در اشعار خود ذکر می کند اما آن چه نام زابل را در میان سایر شهرهای ایران متمایز می کند، تعلق خاطر مردم این سرزمین به نام امیرالمومنین علی علیه السلام است.
در روزگاری که اکثر مناطق ایران سنی مذهب بوده اند، مردم زابل از معدود شهرهایی در ایران بوده اند که عشق علی در دل و قلب آنان ریشه داشته است و در روزگاری که به جبر تاریخ، لعن امیرالمومنین در دوران اموی در بسیاری از مناطق مسلمان نشین مرسوم بوده، مردم زابل به دلیل عشق و محبت به حضرت علی علیه السلام حتی در ازای از دست دادن جان و مال خود حاضر به چنین اقدامی نشدند.
این خطّه همچنین در طول تاریخ کهن خود، بزرگان فراوانی در علوم مختلف اسلامی و سایر علوم پرورش داده که منشا اثر بسیاری در گذشته و حال تاریخ شیعه بوده اند.
اما محرومیت واژه ایست که همواره در دهه های اخیر با نام این سرزمین گره خورده و متاسفانه، هم در زمان حکومت سابق و هم پس از سال 1357، توجه کمتری به رشد و توسعه ی این سرزمین صورت گرفته است.
سیل و خشکسالی در دهه های چهل و پنجاه شمسی این دیار را گرفتار خود کرد و خسارتهای بسیار فراوانی به ساکنان این شهر و روستاهای آن وارد نمود و مهاجرت گسترده مردم به استانهای گلستان، مازندران و خراسان را به همراه داشت.
خشکسالی بیش از ده سال است که همچنان در زابل ادامه دارد و تبعات منفی زیادی بر منطقه و ساکنان آن گذاشته است.
بعضی از ساکنان روستاها که توان ماندن نداشته اند عازم شهر شده اند، اما وضعیت شهر هم دست کمی از روستاها نداشته، و هم اکنون مهاجرت از زابل به دیگر شهرها شدت گرفته است.
دولت افغانستان با احداث سد کجکی بر روی هیرمند بهتدریج توانست آب را مدیریت کند و اولین نشانههای نگرانی در اوایل دهه ۸۰ در هامون ایجاد شد و از آن سال تا به امروز شاهد خشکسالیهای پیوسته بوده ایم.
اکنون چاهنیمهها که چهار چاله طبیعی بزرگ برای ذخیره مازاد رودخانه هیرمند هستند به انتهای خود رسیده و طی همین ماه ها به آستانه گلآلود میرسند و تصفیهخانهها قدرت تصفیه آن را نخواهند داشت، و عملا آبی برای شرب مردم وجود ندارد.
طی روزهای گذشته در ایران اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه بیش از ۱۰هزار خانواده از زابل مهاجرت کردهاند، این مسئله میتواند مانند دهه های ۴۰ و ۵۰ موج مهاجرت بزرگی در پی داشته باشد، اما این بار این مساله موجب میشود مردم زابل منطقه را به طور کلی ترک کنند.
محمدتقی رخشانی، فعال حوزه رسانه در سیستان می گوید: سیستان بدون کشاورزی قابل تصور است اما بدون تالاب و دریاچه نه!
حبیبالله دهمرده نماینده زابل در مجلس ایران هم گفته است: کشاورزی و دامپروری سیستان به کلی از بین رفته و کارخانهای هم در منطقه نداریم تا مردم در آن مشغول شوند. اگر مرز را از دست بدهیم تبعات آن به هیچ صورت قابل جبران نیست، کسی که کوچ کند برگشت ندارد و دولت امروز باید با قید فوریت به موضوع سیستان رسیدگی کند.
از نکات قابل تامل در این مهاجرت ها برهم خوردن ترکیب جمعیت این شهرِ با اکثریت شیعه است که در صورت تدوام مهاجرت ها ، احتمال تغییر شرایط به گونه ای دیگر وجود دارد، اگر چه سیاست های کنترل جمعیت که در دهه هفتاد شمسی از سوی دولت ایران اعمال شد فقط در میان شیعیان رعایت می شد و اهل تسنن با توجه به توصیه بزرگان خود، خود را ملزم به رعایت آن نمی دانستند لذا همین امر موجب افزایش جمعیت آنان تا کنون شده است اما احتمال آن که بر اساس سیاست هایی با تداوم مهاجرت شیعیان، وضعیت ترکیب جمعیتی زابل به شکل دیگری رقم بخورد وجود دارد، که لازم است تدابیر لازم در این خصوص توسط دست اندرکاران امر صورت پذیرد.