چهار هفته اعتراض در ایران، صدها کشته و هزاران زخمی
در چهارمین هفته ی اعتراضات در سرتاسر ایران علیرغم فیلترینگ شدید و کاهش سرعت اینترنت همچنان ویدئوهایی از سرکوب خشن اعتراضات انتشار پیدا می کند که نشان می دهد نه مردم از ترس خشونت و کشتار و بازداشت خیابانها را ترک کرده اند و نه حکومت ایران و نهادهای سرکوب رسمی از خونریزی و خشونت بیشتر ابایی دارند. آمارهای غیر رسمی حکایت از بیش از 200 کشته و هزاران زخمی دارد.
ساعتی پس از آنکه مهسا امینی دختر 22 ساله زاده سقز در استان کردستان ایران بعد از ظهر 22 شهریور 1401 توسط گشت ارشاد نیروی انتظامی در تهران به اتهام عدم رعایت کامل مقررات حجاب اسلامی دستگیر و به یک مرکز وابسته به نیروی انتظامی منتقل شد، از حال رفت و به بیمارستان کسری انتقال پیدا کرد و در آنجا به کما رفت و پس از سه روز درگذشت.
حتی پیش از آنکه نیلوفر حامدی خبرنگار روزنامه شرق عکس و خبر درگذشت مهسا امینی را رسانه ای کند خبر بستری شدن این دختر جوان در فضای مجازی منتشر شده بود و پس از انتشار خبر رسمی فوت او بالافاصله در سقز شهر خود مهسا امینی اعتراض آغاز شد.
این جنبش هر چند در اعتراض به مرگ مهسا امینی و گشت ارشاد و حجاب اجباری آغاز شد و شعار ” زن زندگی آزادی ” را به عنوان شعار برتر معترضان شاخص کرد اما خیلی زود شعارهای معترضان رأس نظام و کلیت حکومت را هدف گرفت و متقابلا سرکوب خشن و خونبار آغاز شد.
کمی بعد تلویزیون دولتی تحت کنترل حاکمیت ایران با انتشار فیلمی از دوربین مدار بسته سالنی که مهسا امینی به زمین افتاد مدعی شد که هیچگونه بدرفتاری با این خانم جوان صورت نگرفته است و فوت ایشانرا طبیعی جلوه داد؛ اما آتش اعتراضات زبانه کشیده بود و بی اعتمادی چهل ساله ی مردم به رسانه ی رسمی نظام ایران مانع از این می شد که توجهی به اسناد و مدارک ارائه شده نمایند؛ و مردم در تهران و شهرستانها خیلی زود راه اعتراض خیابانی را در پیش گرفتند و چشم و گوششان را بر آنچه تبلیغات رسمی رسانه های دولتی می نامند بستند.
همچون اعتراضات قبل مخصوصا این بار که دولت و مجلس با بخش انتصابی زیر نظر رهبری ایران همسوتر و فرمانبردارتر شده است، از اولین کارهای واکنشی حکومت برای کنترل و سرکوب اعتراضات قطع اینترنت موبایل ها در مناطق و شهرهای آشوب زده و کاهش سرعت اینترنت خانگی بود؛ و علاوه براینها این بار با فیلترینگ پیام رسان واتساپ و شبکه اجتماعی اینستاگرام که از پر طرفدار ترین ها نزد جوانان و مردم کوچه و خیابانها در ایران است نیز صورت گرفت.
دولت با علم به اینکه قطع و کاهش سرعت اینترنت و فیلترینگ واتساپ و اینستاگرام میلیاردها تومان به اقتصاد کشور آسیب می زند بی درنگ شریان حیاتی بسیاری از کسب و کارهای خرد را قطع کرد.
همزمان با استفاده از نیروهای عادی پاسگاههای انتظامی اعم از وظیفه و درجه دار و نیروی ذخیره و ضد شورش و با مدد گرفتن از سپاه و بسیج و نیروهای لباس شخصی و برای اولین بار ارتش، کار سرکوب خونبار و خشن در تهران و شهرستانها با بی رحمی کامل دنبال شد.
علاوه بر ضرب و جرح شدید با باتوم حتی نسبت به زنان و سالخوردگان ویدئوهای زیادی از تیراندازی مستقیم به معترضان با فشنگ جنگی و ساچمه ای در شبکه های اجتماعی انتشار پیدا کرد و آمارهایی از قربانیان و مشخصات ایشان در فضای مجازی منتشر شد که به دلیل فضای ارعاب و تهدید رسانه های داخل و خبرنگاران امکان راستی آزمایی آمارهای کشته شده ها عملا ناممکن است؛ اما رسانه های فارسی زبان خارج از ایران به نقل از سازمان حقوق بشر ایران از آمار 201 کشته سخن به میان آورده اند که به نظر می رسد نزدیک به نیمی از این آمار مربوط به درگیری ها در شهر زاهدان در استان سیستان و بلوچستان باشد.
برخی شاهدان روایت کرده اند که پیکر اغلب کشته شده ها مستقیما از پزشکی قانونی برای غسل و کفن برده می شود و خانواده های قربانیان اجازه رویت پیکر را ندارند و برخی شبانه تدفین می شوند و اکثرا اجازه برپایی مراسم ترحیم و عزا هم به بازماندگان داده نمی شود و بازماندگان از مصاحبه با رسانه ها و فعالیت در شبکه های مجازی به شدت منع می شوند.
به همین نسبت آمار زخمی ها هم غیر قابل احتساب است و بسیاری از زخمی ها به دلیل بیم دستگیری به مراکز درمانی نرفته اند و در خانه ها توسط پزشکان داوطلب دور از کنترل مراکز بهداشتی و درمانی رسمی درمان و گاهی جراحی شده اند.
مثل اعتراضات پیشین هر بار که نامی از یک کشته ی اعتراضات برده می شود بلافاصله ارگانهای امنیتی همراه با تلویزیون دولتی اعترافات و اظهارات نزدیکان او را در نفی و رد آن انتشار می دهند و علت مرگ را خودکشی و یا سقوط از ارتفاع عنوان می کنند و افکار عمومی هم به دلیل عدم صداقت نظام و دستگاه پروپاگاندای رسمی آن حتی حرف صادقانه ی حاکمیت را هم دیگر باور نمی کنند چه برسد به ادعاهای مبهم و متناقض ایشان.
دو هفته پس از آنکه آتش اعتراضات در شهرهای مختلف ایران شعله ورتر شده بود رهبر ایران در یک جمع نظامی به ایراد سخنرانی پرداخت و همانطور که انتظار می رفت مواضعی مشابه آنچه در تیر 78 اعتراضات کوی دانشگاه ، خرداد 88 جنبش سبز ، دی 96 اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی ، آبان 98 اعتراض به گرانی بنزین اتخاذ کرده بود گرفت و معترضان را به دشمن نسبت داد.
رهبر ایران اعتراضات را محصول تحریک و هماهنگی دستگاههای جاسوسی و سیاستگذاران عنود خارجی و با طراحی آمریکا و اسرائیل دانست و افزود «در این حوادث بیش از همه به سازمان انتظامی کشور و به بسیج» ظلم شد.
آیت الله خامنه ای در دیدار روز چهارشنبه 20 مهر با اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهارات هفته قبل خود را به شکل دیگری تکرار کرد که با واکنش منفی کاربران فضای مجازی و افزایش شعارها علیه رهبر ایران در اعتراضات خیابانی مواجه شد.
مردم ایران به ویژه اقشار مذهبی و سنتی که در بحران ها و حوادث معمولا منتظر اظهار نظر علما و مراجع تقلید و روحانیون بنام قم و سایر شهرها می شوند و علما و روحانیون شیعه را همواره پناهگاه و حامی مطالبات بر حق خود به حساب می آوردند همواره در اعتراضات سالهای اخیر این انتظار تاریخی پاسخ در خوری دریافت نکرده است.
در این میان اما بنیاد جهانی آیت الله العظمی شیرازی در پی نا آرامیها در ایران با صدور بیانیهای نسبت به کشیده شدن اعتراضات به خشونتهای بیپایان هشدار داد.
این بنیاد تاکید کرد اگر مقامات ایرانی خواستههای معترضان را با نگاهی عاقلانه و حکیمانه در نظر نگیرند و به صورت انسانی با ایشان تعامل نکنند خطرهای بزرگی حکومت این کشور را تهدید میکند.
مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی سید صادق شیرازی پیش از این تاکید کرده بودند که امر به معروف با شلاق و باتوم و خشونت و حبس و کتک و شکنجه مربوط به تروریست هاست و ربطی به اسلام ندارد و امر به معروف بر پایه آموزه های قرآنی باید مبتنی بر حکمت و موعظه حسنه باشد.
از سوی دیگر و درحالیکه در اعتراضات سالهای گذشته هنرمندان و ورزشکاران ایرانی از معترضان جسته و گریخته حمایت کرده بودند اما این بار به نظر می رسد سلبریتی ها بیش از دفعات سابق با معترضان ایرانی همدلی و همراهی نشان دادند.
این سلبریتی ها اغلب با انتشار دستکم یک توئیت یا پست اینستاگرامی همدلی و همراهی خودشانرا با اعتراضات کنونی نشان دادند. برخی نیز با انتشار یک پست ویدئویی از خودشان مطالبات معترضان را مورد حمایت قرار داده و مخالفت خودشانرا با سرکوب معترضان و نیز حجاب اجباری و گشت ارشاد اعلام کردند؛ در این بین دستگاههای امنیتی بویژه وزارت اطلاعات و حراست وزارت ارشاد تلاش کردند برخی را به پس گرفتن نظراتش وادار کنند اما موفق نشدند.
حضور معترضان در خیابانها طی یکماه گذشته در تهران و دیگر شهرستانهای ایران بسته به میزان حضور و فراوانی نیروی سرکوب دچار فراز و فرود شده است اما به نظر نمی رسد معترضان به این زودی خیابان را خالی کنند.
از سوی دیگر پلیس و مجموعه نیروهای ضد شورش از یکماه اعمال خشونت و بازداشت و کتک زدن مردم خسته شده اند و بنا بر تایید استاندار تهران مدتهاست به خانه هایشان نرفته اند.
از سوی دیگر جمع کثیری از دانشجویان و دانش آموزان دو هفته پس از آغاز اعتراضات تازه به جمع معترضان پیوسته اند و ضمن امتناع از رفتن سرکلاس درس در محوطه مدارس و دانشگاهها به سردادن شعار و بعضا برداشتن حجاب اقدام نموده اند و با توجه به حجم گسترده دانش آموزان دختر و پسر که به اعتراضات پیوسته اند عملا سرکوب و ساکت کردن ایشان نه تنها از مدیران مدارس بر نمی آید که پلیس هم نمی تواند این میزان نوجوان را بازداشت و یا ساکت و سرکوب نماید.
از سوی دیگر به نظر نمی رسد حاکمان ایران در کوتاه مدت حاضر به امتیاز دادن به معترضان باشند و گمان می کنند با سرکوب خشن و همزمان وعده های توخالی می توان آرامش را به خیابانهای تهران و شهرستانها بازگرداند.
ابراهیم رییسی با این وعده که رهبر ایران اصلاح برخی سیاست ها را به دولت اجازه داده گمان می کرد می تواند معترضان را راهی خانه هایشان کند ، تلاش نافرجامی که دعوت محسنی اژه برای گفتگو با معترضان هم در همان راستا ارزیابی می شود و عملا نتیجه ای نداده است.
به نظر می رسد سیاست مشت آهنین و غلبه با رعب و اعمال خشونت عریان اعم از ضرب و جرح وحشیانه پیر و جوان و زن و مرد و بالا بردن کشته های به علت شلیک مستقیم اگر هم در گذشته جواب داده باشد اینبار نمی تواند پایه های لرزان حاکمیت در ایران را از فرو ریختن باز دارد