به بهانه سالگرد ارتحال “شیخ الفقها”.. نگاهی به زندگی مرجع تقلیدی که از امام زمان درجه اجتهاد گرفت
امروز، 18 جمادی الثانی برابر است با سالگرد ارتحال شیخ مرتضی انصاری، معروف به “شیخ الفقها”.
به گزارش شیعه ویوز (اخبار شیعیان جهان)؛ حضرت آیت الله العظمی شیخ “مرتضی انصاری دزفولی” معروف به “شیخ انصاری” یا “شیخ الفقها” (۱۲۱۴- ۱۲۸۱ قمری) از فقیهان بزرگ شیعه در قرن سیزدهم قمری که بعد از صاحب جواهر، مرجعیت عامه یافت.
وی با نوآوری، علم اصول و به دنبال آن، فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. کتاب های رسائل و مکاسب مهم ترین آثار او هستند. این کتابها از کتابهای درسی حوزههای علمیه شیعی است. به آثار وی، همچون آثار محقق حلی، علامه حلی و شهید اول، همواره توجه شده است و محققان بسیاری بر آنها شرح یا حاشیه نوشته اند.
مرتضی بن محمدامین در ۱۸ ذی الحجه، عید غدیر، سال ۱۲۱۴ هجری قمری در دزفول به دنیا آمد و در سال ۱۲۸۱ قمری در شهر نجف أشرف درگذشت و در حرم حضرت امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد. نسب او به جابر بن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله می رسد.
شیح انصاری از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. پس از فراگیری قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول نزد پسر عمویش شیخ حسین انصاری پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. در بیست سالگی به همراه پدر به عتبات عالیات در عراق مسافرت کرده، مورد توجّه علاّمه مجاهد قرار گرفت و به تقاضای این عالم بزرگ در کربلا ماند.
شیخ از این پس به مدّت چهار سال در درس علاّمه مجاهد و شریف العلما شرکت جست. سپس شیخ انصاری در اثر حمله والی بغداد به کربلا به ایران مراجعت کرد امّا پس از یک سال دوباره به کربلا بازگشت و قریب به دو سال دیگر در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف رفته و به مدت یک سال از درس شیخ موسی کاشف الغطا استفاده کرد و بعد از این به ایران مراجعت کرد.
وی این بار به مدّت سه یا چهار سال نزد عالم بزرگ ملا احمد نراقی در کاشان شاگردی کرد. شیخ در همین دوره به اصفهان رفته و با حجت الاسلام شفتی دیدار نمود. شیخ انصاری سرانجام دوباره در سال ۱۲۴۹ وارد نجف شد و نزد علی کاشف الغطا چند سالی شاگردی کرد و به این ترتیب به مقامات بسیار بلند علمی دست یافت.
شاگردان زیادی که شمار آنها را از ۵۰۰ نفر تا ۳۰۰۰ نفر ثبت کرده اند، در محضر شیخ انصاری تربیت یافتند. از جمله: حضرات سید محمد حسن شیرازی، محمدطه نجف، شیخ جعفر شوشتری، میرزا حبیب الله رشتی، سید حسین کوه کمرهای، محمد حسن مامقانی، سید عبدالکریم لاهیجی، محمد باقر نجفی، محمدکاظم خراسانی صاحب کفایة الأصول، ملا حسینقلی همدانی، میرزا حسین خلیلی تهرانی، فاضل شربیانی، سید جمال الدین اسدآبادی، میرزا ابوطالب زنجانی، سید ابوالقاسم خوانساری، زین العابدین مازندرانی، سید محمدابراهیم بهبهانی، آخوند ملا قربانعلی زنجانی، میرزا محمد آشتیانی، حاج آقا رضا همدانی و غیره.
گفتنی است، از سال ۱۲۶۲ مرجعیت عامه به شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر منتقل شد. در سال ۱۲۶۶ او در لحظات آخر حیاتش در جمع بزرگان شیعه و حضور شیخ انصاری، خطاب به حاضرين گفت: «هذا مرجعکم من بعدی: این مرجع شما بعد از من است.»
شیخ انصاری پس از شیخ علی کاشف الغطا، برادرش شیخ حسن کاشف الغطا و همچنین صاحب جواهر ریاست و اداره حوزه علمیه نجف را از سال ۱۲۶۶ تا ۱۲۸۱ به مدت ۱۵ سال به عهده داشت و شیعیان جهان از وی تقلید می کردند.
بیشتر شهرت شیخ انصاری به دلیل ابتکارات او در اصول فقه و فقه است که با نوشتههای شیخ و قدرت تحلیل و دقتهای او وارد مرحله جدیدی شد. برخی از نوآوریهای فقهی و اصولی او عبارت است از: رد نظریه انسداد باب علم، نظریه مصلحت سلوکیه، نظریه حکومت و ورود و همچنین استحکام بخشیدن و ایجاد تغییر در مباحث مربوط به حجج در اصول فقه.
شیخ اعظم افزون بر جهات علمی و به ویژه فقه و اصول، در جهات مختلف دیگر نیز رشد و تعالی یافته بود؛ وی در اخلاق، عرفان و تقوای دینی در مقامی بس بلند قرار داشت و احتیاط و تواضع او زبانزد بود.
نقل شده که حتّی بعد از اینکه صاحب جواهر او را جانشین خود معرّفی کرد و همه نیز مرجعیت او را پذیرا شدند، خود امتناع ورزید و گفت، سعید العلماء مازندرانی که اکنون در مازندران است از من اعلم است. از این رو نامه ای برای سعید العلما نوشت و این نکته را به او گوشزد کرد که، در درس شریف العلما که می رفتیم فهم و استفاده شما بیشتر بود؛ لذا شما هستید که باید مرجعیت را به دست بگیرید. سعید العلما در پاسخ نوشت، اگر چه در آن زمان فهم من قوی تر بود امّا مدّتها است که من از مباحثات علمی به دور بوده ام و شما به عکس در حال تحقیقات علمی بوده اید؛ لذا شما ترجیح دارید. شیخ تنها با چنین پاسخی است که راضی می شود مرجعیت را بپذیرد.
روزی معظم له در مجلس درس نشسته بود و شاگردان هم اطرافش نشسته بودند، دیدند شخصی که آثار عظمت و جلال از قیافهاش ظاهر است وارد شد، به شیخ انصاری رو کرد و فرمود: نظر شما درباره زنی که شوهرش مسخ شده باشد چیست؟ (به خاطر این که مسخ در این امت، وجود ندارد این مساله، در هیچ کتابی عنوان نشده است!) لذا شیخ انصاری عرض کرد: چون در کتابها این بحث عنوان نشده، من هم نمیتوانم جواب عرض کنم. فرمود: حالا به فرض یک چنین کاری انجام شد و مردی مسخ گردید، زنش باید چه کند؟!
شیخ انصاری عرض کرد: به نظر من اگر مرد به صورت حیوانات مسخ شده باشد، زن باید عدّه طلاق بگیرد و بعد شوهر کند، چون مرد زنده است و روح دارد، ولی اگر شوهر به صورت جماد در آمده باشد، باید زن، عده وفات بگیرد، زیرا مرد، به صورت مرده در آمده است.
آن آقا سه مرتبه فرمود: «انت المجتهد! انت المجتهد! انت المجتهد!» یعنی تو مجتهدی. و پس از این کلام، آن آقا برخاست و از جلسه درس بیرون رفت.
شیخ انصاری میدانست که او حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است و به او اجازه اجتهاد دادهاند، لذا فوراً به شاگردان فرمود: این آقا را دریابید. شاگردان برخاستند و هر چه گشتند، کسی را ندیدند. لذا شیخ انصاری بعد از این جریان، حاضر شد که رساله عملیه اش را به مردم بدهد تا از او تقلید کنند.
علی رغم آنکه شیخ مقام مرجعیت عامه شیعیان آن زمان را داشت و قریب به 40 ملیون شیعه بنا بر آمار آن روزگار مقلد وی بودند و از اطراف جهان وجوهات خود را به محضر او می فرستادند، زندگی سادهای داشت و در پایین ترین حد قناعت زندگی میکرد. او این وجوهات را در راه اداره حوزههای علمیه و مساعدت فقرا خرج می کرد و مقید بود که مانند یکی از فقرا زندگی کند؛ بطوری که از ابتدای عمر تا روزی که از دنیا رفت هرگز وضع زندگی اش تغییری نکرد و در نهایت زهد و سادگی زیست. از زهد وی داستانهای فراوانی روایت شده است. او از خود مالی به ارث نگذاشت و روزی که از دنیا رفت تمام دارائی او 17 تومان بود و به همین اندازه هم مقروض بود و چون آن مال را برای ادای دین او کنار گذاشتند، بازماندگان او مخارج مجلس ترحیم و اقامه عزا برای او را نداشتند تا این که یک نفر از متموّلین آن زمان مخارج اقامه مجالس ختم را بعهده گرفت.
شیخ مرتضی انصاری در طول عمر با برکت خود ده ها کتاب تألیف کرد که برخی از آنها عبارتند از: فرائد الاصول (رسائل)، کتاب المکاسب، کتاب الصلاة، کتاب الطهارة، رسالهای در تقیه، رسالهای در رضاع، رسالهای در قضاء میت، رسالهای در مواسعه و مضایقه، رسالهای در عدالت، رسالهای در مصاهره، رسالهای در ملک اقرار، رسالهای در تبیین قاعده لاضرر و لاضرار، رسالهای در خمس، رسالهای در زکات، رسالهای در خلل صلوة، رسالهای در ارث، رسالهای در تیمم، رسالهای در قاعده تسامح، رسالهای در باب حجیت اخبار، رسالهای در قرعه، رسالهای در تقلید، رسالهای در قطع و جزم، رسالهای در ظن، رسالهای در اصالة البرائه، رسالهای در مناسک حج، حاشیه بر مبحث استصحاب، حاشیه بر نجاة العباد (رساله عملیه)، حواشی بر عوائد نراقی، حاشیه بر بغیة الطالب، اثبات التسامح فی ادلة السنن، التعادل و التراجیح.