
در حالی که آسمان ایران صحنه موشک و بیثباتی است، هزاران نفر از ساکنان پایتخت و شهرهای مرکزی به گذرگاههای مرزی و استانهای شمالی پناه آوردهاند.
مهاجرتی که ناگزیر، بدون برنامه، و اغلب بدون سرپناه است.

همزمان، ایرانیان خارج از کشور نیز با قلبهایی پُر از دلهره، از دور شاهد رنج خانوادههایشان هستند و بغض بیصدای غربت را تجربه میکنند.
با گذشت بیش از یک هفته از آغاز جنگ میان اسرائیل و ایران، گزارش ایندیپندنت فارسی از ازدحام بیسابقه در گذرگاههای مرزی ایران خبر میدهد.

پروازها لغو شده، آسمان مملو از ریزپرنده و پدافند است، و مردمی که بهدنبال امنیتاند، تنها راه گریز را در خروج زمینی یافتهاند.
مرزهای بازرگان، مهران، شلمچه و دوغارون، با موج جمعیت همراه با صفهایی چند ساعته، چهرههایی خسته، و بیخبری از آینده مواجهاند.
در همین حال، تجارتنیوز از کوچ گسترده مردم به شمال ایران خبر داده است.
جادههای چالوس و هراز قفل شدهاند و اقامتگاههای شهری و روستایی دیگر جایی برای تازهواردان ندارند.
بسیاری از مردم در چادرهای ساده یا حتی با یک برزنت، در دل جنگل پناه گرفتهاند.
بازار اجاره خانه نیز ملتهب است؛ اجاره یک اتاق در برخی روستاها تا شبی ده میلیون تومان افزایش یافته است.
به گزارش خبرنگار ایندیپندنت فارسی، همزمان جیرهبندی نان و کمبود کالاهای اساسی، نشانههایی از وقوع یک بحران انسانی را در شمال کشور آشکار کرده است.

اما در ورای مرزها، صدای یک درد دیگر به گوش میرسد.
دویچهوله از ایرانیان مقیم آلمان روایت میکند که چگونه با اضطراب، بیخبری و عذاب وجدان روزگار میگذرانند.
یکی از ایرانیان در مونیخ میگوید اگر جنگ ادامه پیدا کند، به ایران بازمیگردد تا کنار خانوادهاش باشد.
ایرانی دیگری در کلن، نگران مادر سالمندش است که اکنون تنها و بدون مراقب در تهران مانده است.
و باز هم ایرانی در آخن نگران خواهر و نوزادی است که با بیماری قلبی از تهران به شمال گریختهاند.
در میانه این تاریکی، تنها روزنهای از امید باقیست: همدلی مردمی.

به گزارش ایندیپندنت فارسی، برخی ساکنان شمال خانههای خود را رایگان در اختیار مهاجران قرار دادهاند، بقالیهایی اجناس را با قیمت خرید میفروشند و رانندگان محلی، همسفر غریبههایی شدهاند که تنها امیدشان، مهربانی یک هموطن است.
در دل این بحران، ایرانیان باز هم نشان دادهاند که گرچه دولتها جنگ میآفرینند، ملتها هنوز صلح و انسانیت را باور دارند.