جهان اسلامعتبات و اماکن مقدسهمقالات

پانزدهم ذی الحجه سالروز ولادت امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام سحرگاه روز پانزدهم ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری قمری، قدم به عرصه گیتی نهاد تا وجود تابناکش روشنایی بخش تاریکی‌های جهل و بی ایمانی شود. نوزادی که در آینده‌ای نه چندان دور مایه سربلندی و افتخار جهان اسلام شد. امام دهم، ادامه دهنده رسالت خطیر امامان ماقبل خویش بود. میلاد با سعادت و پر برکت امام علی النّقی علیه السلام بر تمامی دوست داران خاندان نبوّت و شیعیان جهان مبارک باد.

دهمین ثمره باغ ولایت و دوازدهمین نهال عصمت و طهارت و نخستین فرزند پیشوای نهم در یکی از محلات مدینه، شهر نورانی پیامبر بزرگوار اسلام، در محلی به نام «صریا» دیده به جهان گشود. میلادش به پیشگاه مقدس خاندان عصمت و طهارت مبارک باد.

نام و القاب حضرت

در چنین روزی، امام هادی علیه السلام دیده به جهان گشود. پدر گرانقدر ایشان – امام جواد علیه السلام – او را به زیباترین نامی که در خاندان رسالت سابقه داشت نامید و نام علی بر وی نهاد.
بعضی از القاب مبارک ایشان، هادی، ناصح عالم، فقیه، امین، عسکری، دلیل، فتّاح، نقی، و مرتضی است؛ چنان که امروز بیشتر شیعیان و دوست داران اهل بیت علیه السلام حضرت را با لقب مشهور «هادی» می‌شناسند.

امامت امام هادی علیه السلام
حضرت امام علی النقی مشهور به امام هادی (علیه‌السلام)، دهمین پیشوای شیعیان، پس از شهادت پدر بزرگوارشان، امام جواد (علیه‌السلام)، در سال ۲۲۰ هجری قمری و در حالی که تنها هشت سال از عمر پر برکتشان می‌گذشت، به مقام والای امامت نائل آمدند. دوران امامت آن حضرت، که ۳۳ سال به طول انجامید، یکی از دوره‌های حساس و پرفراز و نشیب در تاریخ تشیع به شمار می‌رود.

امام هادی (ع) که حدود هفت سال تحت تربیت مستقیم و الهی پدر گرانقدر خویش رشد یافته بودند، با وجود سن کم در هنگام آغاز امامت، از همان ابتدا به عنوان برجسته‌ترین و درخشان‌ترین چهره علمی جهان اسلام شناخته شدند. ایشان با تکیه بر علم لدنی و دانش سرشاری که از نیاکان پاکشان به ارث برده بودند، مرجعیت علمی و فقهی جامعه اسلامی را بر عهده گرفته و پیچیده‌ترین مسائل و شبهات علمی و دینی را با بینشی عمیق و استدلال‌هایی متقن پاسخ می‌گفتند.

در طول دوران امامت خویش، امام هادی (علیه‌السلام) با وجود محدودیت‌ها و فشارهای شدید خلفای عباسی، گام‌های بلندی در مسیر نشر و تبیین احکام و معارف اسلامی برداشتند. ایشان با برگزاری جلسات علمی، پاسخ به سوالات و شبهات، و تربیت شاگردانی برجسته، به حفظ و گسترش مکتب غنی جعفری همت گماردند. شیخ طوسی، دانشمند بزرگ شیعه، شمار شاگردان و راویان حدیث از محضر امام هادی (علیه‌السلام) را بیش از ۱۸۰ نفر ذکر کرده است که در میان آنان شخصیت‌های علمی و معنوی برجسته‌ای همچون حضرت عبدالعظیم حسنی، فضل بن شاذان نیشابوری، و حسین بن سعید اهوازی به چشم می‌خورند.

ماجرای شیعه‌شدن جُنیدی
بر پایه گزارشی که در اثبات‌الوصیه نقل شده است پس از شهادت امام جواد (علیه‌السلام)، از سوی حکومت عباسی شخصی به نام ابوعبدالله جُنَیدی که متعصب و در دشمنی با اهل‌بیت زبانزد بود، مأمور شد تا امام هادی (علیه‌السلام) را تعلیم دهد و او را زیر نظر داشته باشد و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری کند؛ اما پس از چندی این شخص تحت تأثیر علم و شخصیت امام، شیعه شد.

خلفای عباسی در زمان امامت امام هادی علیه السلام

امام دهم شیعیان، هفت سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد. همچنین حدود پنج سال از دوران امامت امام دهم، با خلافت واثق، چهارده سال با خلافت متوکل، شش ماه با خلافت مستنصر، دو سال و نه ماه با خلافت مستعین و بیش از هشت سال با خلافت مُعْتَز هم‌زمان بوده است.

احضار به سامرا
متوکل عباسی در سال ۲۳۳ق امام هادی (علیه‌السلام) را وادار کرد از مدینه به سامرا برود. گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی عبدالله بن محمد، کارگزار حکومت عباسی در مدینه و همچنین بدگویی بریحه عباسی، امام جماعت منصوب خلیفه در مکه و مدینه، علیه امام هادی (علیه‌السلام) و همچنین گزارش‌هایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.
به گزارش مسعودی، بریحه، در نامه‌ای به متوکل، به وی گفت: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را از این جا بیرون کن؛ زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است.» بر همین اساس، یحیی بن هَرثَمه از سوی متوکل، مأمور انتقال امام هادی (علیه‌السلام) به سامرا شد.
متوکل برنامه انتقال امام هادی (علیه‌السلام) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدی به دنبال نداشته باشد؛ اما سبط بن جوزی از علمای اهل‌سنت گزارشی از یحیی بن هرثمه نقل کرده است که براساس آن مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیونی به راه‌ انداختند که مدینه تا آن زمان چنین وضعی به خود ندیده بود. امام هادی (علیه‌السلام) پس از خروج از مدینه، وارد کاظمین شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید. در کاظمین، به خانه خزیمة بن حازم رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.

به نوشته شیخ مفید، امام هادی (علیه‌السلام) به ظاهر مورداحترام متوکل بود؛ اما متوکل علیه او دسیسه می‌کرد. به گزارش طبرسی هدف متوکل از این کار این بود که از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد. به گفته شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، به دستور متوکل، یک روز او را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی (علیه‌السلام) انجام شده است.

حاکمان عباسی در مدت اقامت امام هادی (علیه‌السلام) بر او سخت می‌گرفتند. برای نمونه قبری در اتاق محل زندگی او حفر کرده بودند. همچنین او را شبانه و بی‌خبر به کاخ خلیفه احضار می‌کردند و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری می‌کردند.

ارتباط با شیعیان
علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی خلفای عباسی حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر رابطه برقرار بود. او از طریق سازمان وکالت و نامه‌نگاری، با شیعیان در ارتباط بود.
امام هادی (علیه‌السلام) با ایجاد یک شبکه ارتباطی دقیق از طریق وکلا و نمایندگان خویش در مناطق مختلف، ارتباطی مستمر و سازمان‌یافته با شیعیان برقرار نموده و ضمن حل مشکلات دینی و اجتماعی آنان، پایه‌های مرجعیت شیعه را در عصر غیبت پی‌ریزی کردند. ایشان با درایت و هوشمندی، در برابر انحرافات فکری و عقیدتی که از سوی فرقه‌های مختلف ترویج می‌شد، ایستادگی کرده و اصالت معارف اهل‌بیت (علیهم السلام) را برای نسل‌های آینده حفظ نمودند.

آثار و احادیث امام هادی علیه‌السلام
از امام هادی (علیه‌السلام) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت کرده‌اند. در بخشی از این روایات، به مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار پرداخته شده است.
رساله‌ای از امام هادی (علیه‌السلام) درباره جَبر و اختیار به جا مانده است. در این رساله، حدیث «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الاَمرین»، بر اساس قرآن، تبیین شده و مبانی کلامی شیعه، در مسئله جَبر و تفویض ارائه گردیده است.

زیارات
از امام هادی علیه السلام علاوه بر روایات متعدد، چندین دعا و زیارتنامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است.

از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه غدیر ذکر شده است.

برخی از احادیث منقول از آن حضرت چنین است:

«الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنیا همانند بازارى است که عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند».
«النّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاْمْوالِ وَ فِى الآخِرَةِ بِالاْعْمالِ؛ مردم در دنیا به وسیله ثروت و تجملات شهرت مى یابند، ولى در آخرت به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد».
«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ کثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیهِ؛ هر که از خود راضى باشد بدگویان او زیاد خواهند شد».
«اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنیا دارَ بَلْوى وَالآخِرَةَ دارَ عُقْبى، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنیا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنیا عِوَضا؛ همانا خداوند، دنیا را جایگاه بلاها و امتحانات و مشکلات قرار داد و آخرت را جایگاه نتیجه گیرى زحمات؛ پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنیا را وسیله رسیدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنیا را در آخرت عطا مى فرماید».
«الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلب الْعِلْمِ، داعٍ إلىَ الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ؛ خودبینى و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى کشاند».

شمه ای فضایل و معجزات حضرت هادی علیه السلام

كافور خادم گويد : در سامرا در مجاورت حضرت هادي (ع) صنعت گراني بودند ، و آنجا مثل شهری شده بود . يونس نقاش بر آن جناب وارد مي شد وخدمت او مي كرد . روزی لرزان آمد وگفت :سرور من ! شما را وصيت مي كنم كه با اهل وعيالم نيكي كنيد . فرمود : چه خبر است ؟ گفت : خيال دارم فرار كنم . حضرت تبسم كنان فرمود :چرا ؟ گفت : براي اينكه موسی ابن بغا ( از فرماندهای نظامی متوکل عباسی ) نگين بي ارزشي براي من فرستاد كه بر آن نقشي بزنم . موقع نقاشي آن نگین دو قسمت شد ، وفردا وعده اوست كه [آن نگين را پس] بگيرد. ( موسي بن بغا ) هم كه حالش معلوم است ، يا هزار تازيانه مي زند يا مرا مي كشد .

حضرت فرمود : برو به منزلت تا فردا فرج مي رسد و جز خبر خير چيز ديگري نيست . باز فردا صبح زود لرزان آمد وگفت : فرستاده او آمده نگين را مي خواهد . فرمود : برو كه جز خير نمي بيني . گفت : چه جواب گويم ؟ خنديد و فرمود : برو ببين چه خبر آورده ، هرگز جز خير نيست . رفت وبعد از مدتي خندان بازگشت وعرض كرد : فرستاده گفت : كنيزكان بر سر اين نگين خصومت مي كنند ، اگر ممكن است آن را دو قسمت كن تا تو را بي نياز كنيم . حضرت فرمود : خداوندا! سپاس ، خاص تو است كه ما را از آنها قرار دادي كه حق شكر تو را بجاي آورند ، به او چه گفتي ؟ عرض كرد: گفتم مرا مهلت دهيد تا درباره آن فكركنم چگونه اين كار را انجام دهم . فرمود : درست گفتي.

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا