
ایران و سوریه، با وجود تفاوتهای سیاسی و جغرافیایی، در مسیر مشابهی از بحران زیستمحیطی، خشکسالی، مهاجرت روستایی و بیثباتی اجتماعی قرار گرفتهاند.
مسیری که بیتوجهی به اصلاح سیاستهای آبی، آن را به تهدیدی امنیتی تبدیل کرده است.
ایران و سوریه در سالهای اخیر به دو نمونه شاخص از کشورهایی تبدیل شدهاند که بحران آب، از یک مسئله اقلیمی به معضلی اجتماعی و امنیتی بدل شده است.
هر دو کشور در کمربند خشک خاورمیانه واقع شده اند و با کاهش بارندگی، افزایش دما و بهرهبرداری بیرویه از منابع زیرزمینی، دچار بحران شدید زیستمحیطی شدهاند.
در ایران، بیش از 90٪ منابع آبی در کشاورزی مصرف میشود و حفر چاههای غیرمجاز باعث فرونشست زمین و مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها شده است.
در سوریه نیز، خشکسالی بین سالهای 2006 تا 2010 میلیونها نفر را از زمینهای کشاورزی جدا کرد و این مهاجرتهای اجباری، به بیثباتی اجتماعی و در نهایت بروز بحران داخلی انجامید.
سیاستهای نادرست آبی، از سدسازیهای پرهزینه تا بیتوجهی به مدیریت تقاضا، هم در ایران و هم در سوریه، به افزایش وابستگی به منابع شکننده منجر شده است.
در کنار این رخدادها، ترکیه نیز با اجرای پروژههای داپ و گاپ، نقش مهمی در کاهش حقابه رودخانههای منطقه داشته است.
این وضعیت تنها مختص منابع آب نیست؛ بسیاری از صنایع و مشاغل در ایران نیز درگیر فشارهای مشابه ناشی از تحریمها، سوءمدیریت و بحرانهای اقتصادیاند.
چاره این وضعیت، نه در پروژههای بزرگ، بلکه در حکمرانی مشارکتی و پایدار منابع است؛ پیش از آنکه بیثباتی از حاشیهها به متن جامعه برسد.