روابط ایران و افغانستان در دوران پس از حاکمیت طالبان میتواند تحت تأثیر اختلافات ایدئولوژیک، منافع اقتصادی و مداخلات خارجی به سه مسیر متفاوت پیش برود.
آیا ایران به همکاریهای امنیتی و اقتصادی با طالبان خواهد پرداخت یا روابط دو کشور به سمت رقابت و تنش خواهد رفت؟
روابط ایران و افغانستان در دوران پس از طالبان با توجه به تحولات اخیر و تغییرات منطقهای، به یک مسئله پیچیده تبدیل شده است.
تحلیلهای مختلف نشان میدهند که این روابط میتواند در سه سناریو متفاوت شکل بگیرد: سناریوی محافظهکارانه، خوشبینانه و بدبینانه.
در سناریوی محافظهکارانه، ایران به دلیل نگرانیهای امنیتی و اختلافات ایدئولوژیک با طالبان، تمایل دارد که روابط خود را به سطح محدود و محافظهکارانه حفظ کند.
این همکاریها بیشتر در زمینه مسائل مرزی، کنترل مهاجرت غیرقانونی و مبادلات تجاری کوچک خواهد بود.
نگرانی از افزایش حضور گروههای تروریستی مانند گروه سنی های تندروی داعش و فشارهای بینالمللی از جمله عواملی هستند که مانع از همکاری گستردهتر خواهند شد.
در سناریوی خوشبینانه، دو کشور به همکاریهای استراتژیک در زمینههای اقتصادی و امنیتی میپردازند.
ایران میتواند از فرصتهای اقتصادی افغانستان بهرهبرداری کند و در پروژههای زیرساختی و بازسازی این کشور مشارکت داشته باشد.
اما در سناریوی بدبینانه، به دلیل اختلافات ایدئولوژیک و رقابتهای منطقهای، روابط ایران و افغانستان به سمت تنش و تقابل پیش خواهد رفت.
در این شرایط، ایران ممکن است از گروههای مخالف طالبان حمایت کند و طالبان نیز به دنبال تقویت روابط با رقبای ایران مانند پاکستان و عربستان سعودی باشد.
بر اساس باور بسیاری از تحلیلگران، در شرایط کنونی، هم حکومت طالبان و هم حکومت ایران از دین و مذهب بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و قدرتنمایی خود استفاده میکنند.
به اعتقاد این دسته از تحلیلگران طالبان با تکیه بر قرائت سختگیرانه و خشونتآمیز از اسلام، بسیاری از اصول انسانی و رحمانی دین مبین اسلام را نادیده میگیرد و در بسیاری از موارد، رفتارهای غیرانسانی و بیرحمانه را بهنام اسلام توجیه میکند.
از سوی دیگر، حکومت ایران هم به زعم این تحلیلگران، نیز با بهرهبرداری از دین و مذهب در عرصههای مختلف، تلاش دارد تا در سیاستهای داخلی و خارجی خود بر اساس اصول اسلامی عمل کند، اما در برخی موارد این استفاده از ابزاری از دین و مذهب بیشتر جنبه ابزاری به خود گرفته و در عمل، مسیرهای غیررحمانی و خشن را پیگیری میکند.
بر اساس باور معتقدان به اسلام رحمانی، این دو حکومت با قرائتهای خاص خود از دین، نه تنها به تحقق اسلام واقعی که مبتنی بر محبت، همدلی و عدالت است نمیپردازند، بلکه بهجای آنکه از آموزههای رحمانی اسلام برای پیشرفت بشریت بهرهبرداری کنند، از آن برای مشروعیتبخشی به سیاستها و رفتارهایی که در تضاد با اصول انسانی و دینی هستند، استفاده میکنند.
توصیه این دسته از باورمندان به اسلام رحمانی این است که در چنین شرایطی، باید از دولتها و گروههای مختلف انتظار داشت که نهتنها بهدنبال حفظ منافع خود باشند بلکه با توجه به آموزههای اسلامی، در راستای تحقق صلح، همزیستی مسالمتآمیز و رفاه عمومی گام بردارند.