آیت الله العظمی شیرازی: گفتن لا اله الا الله بدون پذیرش ولایت رسول خدا و معصومین، حتی یکی از ائمه اطهار علیهم السلام بدون فایده است
نشست علمی روزانه آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی، روز چهارشنبه بیستم ذی قعده سال ۱۴۴۵ برگزار شد، در این نشست همچون جلسات پیشین، ایشان به سوالهای حاضران در جلسه، پیرامون مسائل مختلف فقهی پاسخ دادند.
آیت الله العظمی شیرازی با اشاره به این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله که: هر کس آخرین سخنش «لا اله الاّ الله» باشد وارد بهشت میشود، فرمودند: این مساله دارای شروطی است و اگر شروط آن وجود نداشته باشد، این فرمایش رسول خدا محقق نخواهد شد.
معظم له با تاکید بر اینکه اگر مثلا شمر بن ذی الجوشن چنین سخنی را در آخر عمر خود بگوید، شامل این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله نخواهد شد، فرمودند: همان گونه که امام رضا علیه السلام در نیشابور در حدیث سلسلة الذهب فرمودند که کلمه ی لااله الاالله دژ مستحکمی است، و کسی که با گفتن این کلمه وارد این دژ مستحکم شود، از عذاب الهی در امان خواهد بود، اما گفتن این کلمه به شروطی منحصر فرمودند.
ایشان با اشاره به ادامه حدیث سلسلة الذهب و بیان شرطی که توسط امام رضا علیه السلام بیان شد، فرمودند: امام رضا علیه السلام در ادامه این حدیث تاکید میفرمایند که «أنا من شروطها» یعنی من از شروط آن هستم.
آیت الله العظمی شیرازی در ادامه فرمودند: «أنا من شروطها» بدان معناست که هر کس لااله الاالله بگوید اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و معصومین، حتی یک نفر از ائمه اطهار علیهم السلام را قبول نداشته باشد، گفتن لااله الاالله بدون پذیرش ولایت فایدهای ندارد.
ایشان هم چنین تاکید فرمودند: شرط این مساله آن است که انسان باید متقی باشد، همان گونه که قرآن کریم فرموده: «إِنَّما»، «إِنَّما»، به چه معناست؟، «إِنَّما» یکی از ادات حصر است،و آیه ۲۷ سوره مائده فرموده: إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ، فقط و فقط خدای متعال از متقین قبول میکند، لذا اگر کسی متقی نباشد از او قبول نمیشود.
آیت الله العظمی شیرازی در رابطه با آیه ۱۲ سوره هود: فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ، (ای رسول ما) مبادا بعض آیاتی را که به تو وحی شده (درباره کافران به ملاحظاتی) تبلیغ نکنی و از قول مخالفانت که میگویند (اگر این مرد پیغمبر است) چرا گنج و مالی ندارد و یا فرشته آسمان همراه او نیست دلتنگ شوی، که وظیفه تو تنها نصیحت و اندرز خلق است، و حاکم و نگهبان هر چیز خداست، فرمودند: این که برخی گفته اند آیا پیامبر اکرم مجاز است که برخی از موارد وحی را کتمان کند، چرا که چه در صورت عمد و چه در صورت سهو، با عصمت در تعارض است، چون اگر عمدا ترک کند، عاصی است، و اگر سهوا ترک کند، ناسی است، و هیچکدام از اینها در مورد پیامبر اکرم مصداق ندارد، جوابش این است که دهها نمونه مثل این آیه وجود دارد که همهی آنها مصداق حدیث مشهوری از امام صادق: نَزَلَ اَلْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اِسْمَعِي يَا جَارَةُ ، قرآن مانند اين ضرب المثل عربى نازل شده (كه گويند:) «اياك اعنى و اسمعى يا جاره»(يعنى بتو ميگويم ولى اى همسايه تو گوش كن)، در زبان فارسی هم مشابه این ضرب المثل وجود دارد که می گویند به در بگو تا دیوار بشنود.
معظم له هم چنین در رابطه با لحن توبیخ گونهای که در برخی از آیات قرآن کریم خطاب به پیامبر یا از سوی برخی از معصومین به معصومین دیگر ذکر شده، فرمودند: در قرآن کریم به صورت مکرر نظیر این مساله آمده که خدای عزوجل، اشرف اولین و آخرین را با لحن توبیخ گونه ای مورد خطاب قرار میدهد، از جمله در آیه ۴۳ سوره توبه آمده: عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ، (ای رسول) خدا تو را ببخشاید چرا پیش از آنکه دروغگویان از راستگویان بر تو معلوم شوند به آنها اجازه دادی؟ (بهتر آن بود که رخصت در ترک جهاد ندهی تا آن را که به راستی ایمان آورده از آن که دروغ میگوید امتحان کنی).
ایشان در ادامه فرمودند: در روایت، در تفسیر این آیه آمده که این خطاب از باب: اِیّاکَ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یا جارَة، (منظورم توئى، ولى اى همسایه تو بشنو)! میباشد، این کلام، در اصل ضربالمثلی قدیمی است که از دوره جاهلیت در میان اعراب شبه جزیره رایج بوده است، این ضربالمثل را از باب تعریض میدانند، به این معنا که «گوینده، مطلبی را بیان میکند، اما منظور واقعیاش چیز دیگری است»، محتوای این ضربالمثل در زبان فارسی نیز با عباراتی نظیر «به در میگویم تا دیوار بشنود» کاربرد دارد.
آیت الله العظمی شیرازی هم چنین تاکید فرمودند: چون عصمت ، قطعی و مسلم است ، هر چیزی که با آن منافات داشت، به خاطر مسلم بودن عصمت، موارد دیگر باید تاویل شود، ضمن آنکه در احادیث معراجیه هم مواردی به پیامبر گفته شده که مقرر گردیده به کسی گفته نشود.
معظم له در رابطه با حکم فاصله بین مرد و زن در نماز فرمودند: از روایات متعدد و مختلف، و مشهور بین فقها از شیخ مفید و شیخ طوسی تا به امروز، چنین استنباط میشود که فاصله در نماز استحبابی است، و البته برخی از فقها، استحباب وجوبی شمرده اند.
ایشان در رابطه با حکم ساتر میان مرد و زن در نماز فرمودند: اگر میان زنان و مردان، ساتر وجود داشته باشد، من ندیده ام که کسی از میان فقها، قائل به این باشد که در عین حال، فاصله هم نیاز است، و هم چنین در روایات هم نیامده که اگر مردان در یک اتاق و زنان در در اتاق دیگری باشند، باز هم فاصله لازم است.
آیت الله العظمی شیرازی در ادامه فرمودند: اما اگر ساتر نباشد، مشهور بین فقها این است که در روایات و تواریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده که در مسجد پیامبر اکرم و در نماز رسول خدا، زن ها پشت سر مردان، بدون فاصله می ایستادند، لذا فاصله در نماز میان مردان و زنان، یک احتیاط نزد مشهور فقها میباشد.
معظم له با اشاره به برخی از روایتها در مورد نماز پیامبر اکرم فرمودند: در نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیها، نه پرده و نه فاصله بوده، فقط حضرت خدیجه سلام الله علیها، پشت سر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می ایستاده اند و امیرالمومنین علیه السلام دست راست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میایستادند و لذا مشهور بین فقها این است که چه در نماز جماعت و چه نماز فرادا، مکروه است که زن و مرد در یک صف ایستاده باشند و هم چنین مکروه است که زن جلوتر ایستاده باشد.
ایشان در رابطه با نماز جماعت در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم فرمودند: در نماز جماعت رسول خدا صلی الله علیه و آله، فاصله و ساتر نبوده است، لذا بر اساس قرائن متعدد و روایاتی که اشاره به ساتر و فاصله شده، حمل بر استحباب شده و مشهور بین فقها همین است که بهتر است که ساتر وجود داشته باشد ولو در حد یک پرده، به خاطر آن روایاتی که اشاره به آن داشته که مردان در یک اتاق و زنان در اتاق دیگر نماز خوانده اند، و بهتر آن است که اگر ساتر نیست، فاصله باشد، و در اینجا فرق نمیکند که نماز جماعت باشد، یا یک زن و شوهر بخواهند در منزل نماز بخوانند.
آیت الله العظمی شیرازی سه واژهی ظاهر ، تفسیر و تاویل در آیات قرآن را شرح داده و فرمودند: مرحوم شیخ انصاری در کتاب رسائل و سایر فقها ، قبل و بعد ایشان مطرح کرده اند که ظواهر در قرآن حجت است، یعنی در جاهایی که معنای لفظ برای افرادی که اهل لغت عرب هستند مشخص و معلوم است، آن ظاهر، حجت است، اما تفسیر به معنی بیان امر غیرظاهر است، و کلمهی تفسیر به معنای بیان الغامض و تشریح چیزی که مُجمَل بوده، و روشن نیست، و ظهور نداشته، و وغیرمعصوم آن را درک نمیکند، و تاویل به معنای اراده از لفظ به معنایی غیر از معنای ظاهری است.
معظم له در بیان شباهت و تفاوت تفسیر و تاویل فرمودند: شباهت تاویل و تفسیر در آن است که در هر دو، معنای ظاهر برای انسان عادی و غیرمعصوم قابل درک نیست، اما تفاوت آنها در این است که تفسیر در مواردی است که معنا ظهور ندارد و بایستی چیزی آن را معنا کند، مثلا مراد از یک مُجمَل ذکر شود، اما در تاویل معنایی ظهور دارد ولی برای آن، معنای دیگری در نظر میگیرند، و میگویند مراد از این لفظ، به این معناست.
ایشان با اشاره به نکوهش تفسیر به رای در روایات متعدد از جمله حدیثی از پیامبر اکرم: مَن فَسَّرَ القُرآنِ بِرأيِهِ ، فَلْيَتَبوأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ، هرکس قرآن را بر اساس رای خود تفسیر کند، گرفتار آتش جهنم میشود، فرمودند : به جز معصومین علیهم السلام کسی حق تفسیر قرآن را ندارد، چرا که غیرمعصوم قدرت درک باطن قرآن را ندارد و هر آن چه که بگوید صحیح نیست، چون اراده از کلام خدا در معنایی کرده که کذب محض است.
آیت الله العظمی شیرازی در پاسخ به این شبهه که تفسیر به رای با تدبر در قرآن در تضاد است، فرمودند: قرآن، خودش انسان ها را امر به تدبر و تفکر کرده است، اما تفکر در حدی که معنا ظهور داشته باشد، نه در جایی که غیرمعصوم آن را بلد نیست، تفکر و تدبر به این معناست که این آیه را با آیه ی دیگری جمع کنیم و متوجه بشویم از ظاهر آن چه برداشتی میتوان داشت.
معظم له در ادامه فرمودند در روایات آمده که معصومین علیهم السلام توصیه فرموده اند: إِقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ، قرآن را همان گونه که مردم میخوانند، بخوانید ث، یعنی همین قرآنی که در دست همه مردم است و آن را میخوانند، شما هم همان گونه بخوانید، اما این که در روایات وارد شده که ائمه علیهم السلام چبزهایی از قرآن کم یا زیاد کرده اند، دلیل آن، یا مربوط به شان نزول یا تفسیر و یا تاویل است، مثلا در آیه شریفه يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ، در این جا که فرموده بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (فی عَلِیٍّ) اضافه شده، در قرآن فی عَلِیٍّ نیست، این شان نزول است، این آیه در مورد امیرالمومنین صلوات الله علیه نازل شده و اضافه ها گاهی تفسیر است که بیان الغامض و کشف الغامض است، یا هم تاویل است و در مجموع یکی از سه مورد ، شان نزول یا تفیسر و تاویل است، و نکته مهم این که جبرئیل هم قرآن را همین گونه نازل کرده و برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خوانده بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (فی عَلِیٍّ)، اما نه به عنوان قرآن بلکه به عنوان شان نزول، و روایت دارد که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمومنین صلوات الله علیه، یک هفته آن قرآنی که خودشان نوشته بودند را که در آن هم تنزیل و هم تفسیر و هم تاویل بود، به جماعتی از اصحاب پیغمبر عرضه کردند اما آنها نپذیرفتند.
ایشان در رابطه با مفهوم «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» فرمودند: فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمودند: «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» را این گونه معنا کرده اند که اگر تقدیر نبود که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا قیام نمایند، بنی امیه اسلام را از بین برده بودند، لذا زیارت امام حسین علیه السلام افضل از هر زیارتی حتی نسبت به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
آیت الله العظمی شیرازی در رابطه صحت این جمله که زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، فرمودند: این مساله که زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، روایت صحیحه ای است و سند آن هم معتبر است و اشکالی به آن وارد نیست و از امام جواد علیه السلام نقل شده است.
معظم له با اشاره به اینکه این روایت به مقتضای چند چیز نقل شده، فرمودند: قرینه اول در صدور این روایت، مناسبت حکم و موضوع است، و قرینه دوم روایاتی است که نسبت به امام جواد علیه السلام آمده که سبب بقاء اسلام شدند و واقفیه که بزرگترین شکاف و تفرقه در داخل تشیع بود و حتی عدهای از بزرگان اصحاب امام کاظم علیه السلام نیز به آن پیوستند، توسط امام جواد علیه السلام در هم شکسته شد.
ایشان در ادامه فرمودند: لذا این روایت که زیارت امام رضا علیه السلام افضل از زیارت امام حسین علیه السلام است، حمل بر قضیهی خارجیه شده، به این معنا که در زمان امام جواد علیه السلام افضل بوده نه این که همیشه بالاتر باشد.
آیت الله العظمی شیرازی در رابطه با عمل به علم قاضی فرمودند : مشهور بین فقهای شیعه این است که قاضی حق ندارد به علم خود عمل کند، بلکه باید طبق بیّنه و یمین عمل کند، حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که یقینا علم داشتند، اما وقتی قضاوت می کردند میفرمودند: إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ ، [ای مردم!] تنها من در میان شما طبق شهادت شهود و سوگندها ، قضاوت میکنم، در این روایت از تعبیر إِنَّمَا استفاده شده، و إِنَّمَا از ادات حصر است، لذا قاضی نمیتواند بر اساس علم و دانستههای خود، قضاوت نماید، حتی اگر قاضی، شیخ انصاری و یا شیخ طوسی باشد.
معظم له هم چنین با اشاره به ایام حکومت امیرالمومنین فرمودند: علاوه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که طبق علم خود عمل نمی کردند، امیرالمومنین صلوات الله علیه هم طی پنج سال حکومت خود که بارها قضاوت کردند ، و حتی کتابهای مستقلی حول قضاوت امیرالمومنین ، به آن مقداری که به دست رسیده، نوشته شده، همانند پیامبر اکرم، بر اساس بیّنه و اَیمان یعنی دلایل و شهود و سوگند افراد، قضاوت میکردند.
ایشان در رابطه با برخی از روایاتی که در آنها اشاره شده که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور، بر اساس علم خود قضاوت دارند، فرمودند: اگر حتی روایت صحیح در این زمینه وجود داشته باشد، به من نشان بدهید، در حالی که بر خلاف این ادعا دو روایت صحیح وجود دارد، و در رابطه با ادعای قضاوت حضرت حجت بر اساس علم خود، سی، چهل روایت نقل شده که بیش از ۳۰ مورد آن، مستند به یک راوی ضعیف است، که همه او را تضعیف کرده اند.
آیت الله العظمی شیرازی در ادامه فرمودند: اما دو روایت صحیح وجود دارد که یسیر بسیرة جده رسول الله و یسیر بسیرة جدّه أمیرالمؤمنین صلوات الله علیهما، یعنی بر اساس سیره و روش جد خودشان حضرت رسول الله و جد خودشان امیرالمومنین صلوات الله علیهما عمل میکنند، و پیامبر اکرم و امیرالمومنین، بر اساس علم خودشان عمل نمیکردند.
معظم له با اشاره به آیه ۲۶ سوره ص، يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ، ای داود، ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم، پس میان خلق خدا به حق حکم کن، ضمن رد ادعاهایی که گفته اند امام زمان هم چون حضرت داود بر اساس علم خود قضاوت میکنند ، فرمودند: حق و عدل در اینجا به معنای این نیست که حضرت داود بایستی بر اساس علم خود عمل نماید، بلکه در روایات در تفسیر همین آیه نیز آمده که منظور اَیمان و بیّنات است.
ایشان با تاکید مجدد بر اینکه مشهور بین فقها این است که قاضی حق ندارد که به علم خود عمل کند، فرمودند: البته قول خلاف در این زمینه هم وجود دارد که بین حقوق الهی و حقوق مردم، فرق گذاشته اند، اما مشهور بین فقها این است که قاضی نمیتواند به علم خود عمل کند، و حتی میبینیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، که قطعا علم وجدانی داشتند، اما فرمودند: إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ.
آیت الله العظمی شیرازی در ادامه فرمودند: در روایات متعدد آمده و فقها در کتب فقهی مانند جواهر و غیر آن نیز مرقوم فرموده اند: که وقتی خدا خطاب به حضرت داوود فرمود: «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» ، حضرت داوود علی نبینا و آله و علیه السلام (قریب به این مضمون) به خدا عرض کرد: خدایا طرفین نزاع هر کدام ادّعا می کند حق با اوست من چه کنم؟ خدای متعال فرمود: «إقضِ بینهم بالبیّنات وأضِفهم الی اسمی یحلفون به». یعنی: طبق قسم و شاهد میان آنها حکم کن.
معظم له تاکید فرمودند: فقط ممکن در مورد اولین کسانی که به امیرالمومنین و حضرت فاطمه زهرا سلام علیهما ظلم کردند، نوع قضاوت حضرت حجت متفاوت و استثنا باشد کما آن که در زمان خدا و امیرالمومنین صلوات الله علیهما هم استثنا وجود داشته داشته است.
ایشان در رابطه با برّ والدین و اجداد فرمودند: برّ والدین از واجبات نیست، بلکه مستحب است و ثواب و اجر عظیمی برای آن ذکر شده است، اما رعایت حقوق والدین واجب است، هم چنین برّ به اجداد پدری و مادری نیز دارای ثواب و اجر فراوانی است.
آیت الله العظمی شیرازی در رابطه با عاق اجداد فرمودند: این مساله محل اختلاف میان فقهاست، و در فقه مکرر به آن پرداخته شده است، اما ظاهرا شامل اجداد پدری و مادری نیز میشود.
معظم له در ادامه فرمودند: البته در مساله ولایت، حکم مساله متفاوت است، که اجداد پدری ولایت دارند اما اجداد مادری ولایت ندارند، چون دلیل در این زمینه وجود دارد، اما در حقوق شاید همگی یکسان باشند.
ایشان در رابطه با حکم شهید فرمودند: طبق احکام شرعی، احکام شرعی در مورد فردی جاری می شود که در معرکه کشته شده باشد، که در این صورت نیاز به غسل و کفن ندارد.
آیت الله العظمی شیرازی در ادامه فرمودند: حضرت مسلم بن عقیل هم در معرکه کشته شدند، و در معرکه بالای دارالاماره برده شدند و معرکه هم چنان در جریان بود و به اتمام نرسیده بود، و امام حسین علیه السلام هم که آخرین فردی بودند که به شهادت رسیدند، شهادت ایشان زمانی ود که معرکه به پایان رسیده بود، اما در جریان معرکه و به دنبال آن، شهادت آن حضرت اتفاق افتاد.
معظم له در رابطه با محل دفن حضرت مسلم فرمودند: در روایات و تواریخ آمده که حضرت مسلم در کنار مسجد کوفه دفن شدند که در اینجا به معنای خارج است، در نتیجه دفن حضرت مسلم در خارج از مسجد کوفه صورت گرفته است.
سایر موارد فقهی مطرح شده در این نشست علمی توسط آیت الله العظمی شیرازی به این شرح بود: شرح مفهوم توارد خاطر، برخی از احکام خمس، برخی از احکام استطاعت حج، احکام ذکر سجده واجب، احکام سجده فراموش شده، احکام سجده مستحب، احکام خواندن سوره بعد از حمد، برخی از احکام مسافرت و حد ترخص، برخی از احکام وقف، و حکم نحوه به جا آوردن برخی از اعمال مسجد کوفه، از دیگر مواردی بود که در این نشست علمی توسط آیت الله العظمی شیرازی به آنها اشاره و یا پاسخ داده شد. لازم به ذکر است که سلسله نشستهای علمی آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی به صورت روزانه در بیت معظم له در شهر مقدس قم خیابان چهارمردان کوچه ۶ راس ساعت ۱۰:۴۵ به وقت محلی برگزار میشود و شما میتوانید به صورت مستقیم از شبکه امام حسین علیه السلام ماهواره یاهست فرکانس ۱۲۰۷۳ بیننده این نشست علمی باشید.