سالروز شهادت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ
حضرت احمدبنموسی مشهور به شاهچراغ فرزند حضرت امام موسی کاظم ، و بردار بزرگتر حضرت امام امام هشتم مسلمانان جهان بوده و هفدهم رجب را تاریخ شهادت ایشان ذکر کرده اند .
چون خبر شهادت حضرت امام کاظم امام در مدینه منتشر شد، برخی از شیعیان گمان کردند که پس از شهادت آن حضرت ، امام به حق و جانشین آن حضرت ، فرزند بزرگتر ایشان «احمد» است.
به همین جهت در امر امامت با او بیعت کردند و وی نیز از مردم مدینه بیعت گرفت، سپس بر منبر بالا رفت، و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت ایراد نمود ، آنگاه تمامی حاضران را مخاطب ساخته و خواست که غائبان را نیز آگاه سازند.
او در خطبه ی خویش فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی عمی باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و جانشین به حق و ولی خداست ، و از جانب خدا و رسول خدا ، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.
پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش امام رضا را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران ، گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند.
ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضرانِ در خدمت احمد بن موسی شاهچراغ به در خانه ی حضرت امام علی بن موسی آمده ، همگی همراه با احمد بن موسی ، با امام رضا علیه السلام بیعت نمودند.
حضرت امام رضا هم درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خدای متعال در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
سفر حضرت شاهچراغ به ایران
شیعیان و محبان اهل بیت ، پس از حضور با برکت امام هشتم در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند.
حضرت احمدبن موسی نیز در همین سال ها ( ۱۹۸ تا ۲۰۳ هجری قمری) همراه با برادران خود ، سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین ، و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت ، به قصد زیارت حضرت امام رضا از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند.
در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند ، خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان ایشان به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد ، لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله ی بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید ، به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
قُتلُغ خان، حاکم شیراز و عامل مأمون در خان زینان ، در هشت فرسخی شیراز با احمد بن موسی و کاروان همراه وی ملاقات کرد و خبر شهادت امام رضا را به آنان رسانید.
این خبر باعث تضعیف روحیه و پراکندگی آنان گردید ، احمد به همراه نزدیکان خود راهی شیراز شد و در آنجا در جریان درگیری با عوامل مامون به شهادت رسید.
علی اکبر تشید در کتاب قیام سادات علوی صفحه ۱۹۲ مینویسد: تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مقبره احمد ابن موسی اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن، خانههای متعدد ساخته و مسکن اهالی بود.
از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانهای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب میدید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک میدرخشد و تا طلوع صبح روشن است.
چند شب جمعه مراقب میبود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت ، با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاءالله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم.
هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید.
امیر و حاضران از بیانش در تعجب شدند ، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند ، اما امیر گفت : اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن میروم تا از موضوع آگاه شوم.
چون شب جمعه فرا رسید ، شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن.
چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شبهای جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بیاختیار سه مرتبه فریاد زد: «شاه! چراغ». و از آن به بعد به شاه چراغ معروف گردید.
امروزه پس از حرم امام رضا و حرم حضرت معصومه و حضرت عبدالعظیم ، این حرم مطهر ، زیارتگاه عاشقان اهل بیت علیهم السلام می باشد.