عزادارى امام حسين عليه السلام در نگاه مستشرقان در دوره صفويه
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : عزاداری امام حسین علیه السلام درنگاه مستشرقان در دوره صفویه
چکیده :
یکی از ویژگی های مهم عصر صفوی ورود مستشرقان غربی به ایران می باشد که با اهداف متفاوت سیاسی ، تجاری و یا نظامی قدم این خاک گذاشته اند . ما حصل این سفرها ، آثاری است که به صورت سفرنامه طبقه بندی می گردد و گویای زوایای مختلف زندگی ایرانیان عصر صفویه می باشد ، توجه به آداب و رسوم مذهبی مردم به خصوص عزاداری ایام محرم و صفر از مواردی که در این آثار بعضا با تفصیل بسیار بیان شده است .
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : عزاداری امام حسین علیه السلام درنگاه مستشرقان در دوره صفویه
مسعود دستان
چکیده :
یکی از ویژگی های مهم عصر صفوی ورود مستشرقان غربی به ایران می باشد که با اهداف متفاوت سیاسی ، تجاری و یا نظامی قدم این خاک گذاشته اند . ما حصل این سفرها ، آثاری است که به صورت سفرنامه طبقه بندی می گردد و گویای زوایای مختلف زندگی ایرانیان عصر صفویه می باشد ، توجه به آداب و رسوم مذهبی مردم به خصوص عزاداری ایام محرم و صفر از مواردی که در این آثار بعضا با تفصیل بسیار بیان شده است .
در این مقاله بر آنیم که نگاه هفت مستشرق غربی را بر مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام و در پنج موضوع مورد بررسی قرار دهیم . اهمیت دهه اول محرم ، گونه های عزاداری ، حضور زنان در عزاداری ، وضع ظاهری عزادارن ، احسان و اطعام موضوعاتی است که در این مقاله بدان می پردازیم .
کلید واژه : امام حسین علیه السلام – عزاداری – مستشرقان – صفویه-ایران –شیعیان
مقدمه :
در بررسی های انجام شده در آثار سفرنامه ای که توسط سیاحان و مستشرقان غربی در عصر صفویه به رشته تحریر درآمده است ، بعضا عزاداری شیعیان ایرانی در ماه محرم مورد توجه آنان قرار گرفته، که اکنون به صورت اختصار به معرفی هفت اثر می پردازیم ومیزان گزارش دهی آنان را از این مراسم آیینی از نگاه خواهیم گذراند :
1. سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگویروا :
دن گارسیا نجیب زاده متنفذ اسپانیایی در سن 57 سالگی به عنوان سفیر فیلیپ سوم به دربار شاه عباس کبیر رحمه الله علیه اعزام شد و به مدت تقریبا دوسال درایران زندگی کرد ؛ او که که سیاستمداری پخته ، مردی عالم و دقیق النظر است ، در سفرنامه خود وضع جغرافیایی – سیاسی و اجتماعی بخش بزرگی از ایران را در دوران شکوهمند حکومت شاه عباس کبیر را مورد مورد مطالعه قرار داده است ، هم چنین در این اثر درباره کیفیت زندگانی طبقات مختلف مردم و آداب و رسوم ایرانیان آن روزگار به اشباع سخن گفته شده است . وی در مدتی که در شهر اصفهان پایتخت حکومت صفوی سکونت داشته است ، از نزدیک درعزاداری مردم این خطه در ماه محرم حضور یافته و این مراسم آیینی را با جزییاتی از جمله وصف واعظان و نحوه روضه خوانی آنان ، حضورطبقات مختلف مردمی در مجلس عزا و نیز چگونگی عزاداری در کوچه ها و معابر بیان نموده است.
2. سفرنامه تاورنیه :
ژان باتیست تاورنیه جهانگرد فرانسوی ، درمجموع شش مرتبه و حد فاصل سال های 1632م تا 1668 به ایران سفر کرده و سلاطین صفوی از جمله شاه صفی ، شاه عباس دوم و شاه سلیمان را درک نموده است .تاورنیه در بیان آنچه دیده و نوشته دقت کافی را داشته است و به همه امور روزمره ای که در اطراف خود دیده توجه و علاقه نشان داده است ؛ وی در آخرین سفر خود و در سال 1667 م با مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام در شهر اصفهان روبرو می شود و در یادداشت های خود مراسمی را که با حضور شاه صفوی برگزار گردیده را روایتگری می کند .
3. سفرنامه آدام الئاریوس:
آدام الئاریوس دانشمند آلمانی ، به همراه یک هئیت تجاری در اواخر نیمه اول قرن یازدهم قمری و در دوران حکومت شاه صفی به ایران آمد وی ابتدا به مدت دو ماه در شهر اردبیل سکونت داشت ، سپس با عبور از شهرهای سلطانیه ، قزوین ، ساوه ، قم و کاشان درتاریخ سوم اوت 1637 میلادی به شهر اصفهان رسید .آدام در سفرنامه خود گزارش هایی را از شهرها ، قوانین و آداب و رسوم حاکم در ایران ارائه می دهد و درتوصیف ایرانیان مسلمان سعی میکند موضوع بی طرفی خود را حفظ و بدون هر گونه تعصب مذهبی با نگاهی محترمانه نسبت به توصیف مراسم مذهبی و آداب و رسوم ایرانیان اقدام کند .وی مراسم آیینی عزاداری محرم را در شهر اردبیل مشاهده نموده و گزارش هایی را از مراسم عزاداری شیعیان در صحن مزار شیخ صفی ارائه کرده است .
4. سفرنامه پیتر دلاواله :
پیترو دلاّواله( 1586- 1652 میلادى) جهانگرد ایتالیایى بود که به کشورهاى ترکیه، ایران و هند سفر کرد. خاطرات سفرهاى خود را در بازدید از کشورهاى فوق به رشته تحریر درآورد. سفر دلاواله به ایران که از سال 1617 م( 25 ذیحجهى 102 ق) شروع و شش سال به طول انجامید و با دوران سلطنت شاه عباس کبیر همزمان است. این سفرنامه که به صورت نامههاى متعددى نگارش یافته است، حاوى اطلاعات مهمّى درباره ایران دوره صفوى است. وی در مکتوب چهارم خود از عزاداری مردم اصفهان در ایام محرم سخن به میان می آورد و با اشاره به تشریفات مخصوص مراسم سوگواری ، صحنه ای تماشایی را برای مخاطبان خود ترسیم می کند .
5. سفرنامه کمپفر :
انگلبرت کمپفر سیاح و محقق آلمانی به مدت دوسال و در دوران حکمرانی شاه سلیمان صف وی ، در ایران اقامت داشته است .وی سفرنامه خویش را بیشتر به توصیف دربار و ابعاد مختلف آن معطوف داشته است و از این رهگذر در ذکر آداب و رسوم دربار فصلی را به اعیاد و عزاهای ایرانیان اختصاص داده است ، سپس به شرح عزاداری ایرانیان در ماه محرم طبق مشاهدات شخصی مطالبی را نقل کرده است .
6. سفرنامه کاتُف :
فدُت آفاناس یویچ کاتف ، بازرگان نکته سنج روسی است که شرح مشاهدات خود را از ایران در طی سال های 1623م تا1624م به رشته تحریر درآورده است . وی در ایامی که در شهر اصفهان بسر می برده است در نوشته های خود همچون دیگر مستشرقان بخشی را به اعیاد ملی و مذهبی ایرانیان اختصاص داده و به همین مناسبت گریزی کوتاه به عزاداری امام حسین علیه السلام داشته است .
7. سفرنامه کارری :
سفرنامه جملى کاررى متضمن یادداشتهائى در زمینه مشاهدات و مطالعات این جهانگرد ایتالیائى در شهرهاى جلفا، تبریز، قم، اصفهان، شیراز، بندر لنگه و روستاها و دهکدههاى ضمن راه، و یکى از مدارک جالب و پرارزشى است که وضع عمومى کشور ما را در اواخر دوران صفویه تشریح مىکند. وی در بخش دوم سفرنامه، به طور اختصاصى به مذهب، پوشاک، آداب و رسوم( ازدواج، مرگ و..). تفریحات و مشاغل و… پرداخته و با توجه به اینکه در مورد ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام دچار اشتباهاتی شده است اما اختصاص دادن بخشی مجزا به مساله عزاداری ایام محرم از عمق توجه این جهانگرد حکایت دارد.
الف ) اهمیت دهه اول محرم بر شیعیان :
ده روز اول ماه محرم الحرام با توجه به اشاراتیکه از سوی معصومین علیهم السلام به شیعیان رسیده است ، در نزد شیعیان امامیه بسیار قابل احترام بوده و از شور و شعور وصف ناپذیری برخوردار می شود . با شروع ماه محرم طبق سنت دیرین در جای جای کشور ایران خیمه های عزای آل الله برپا شده و نوای حزن انگیز مرثیه از هر کوی وبرزنی به عرش اعلاء می رسد.اهمیت این ده روز عزاداری با توجه به اینکه مراسم عزای حسینی در گذشته مانند امروز وسعت نداشته از نگاه مستشرقان مخفی نمانده است و در ضمن اشارات خود به مبحث آیین های عزاداری ایرانیان درماه محرم ، درعظمت دهه اول قلم خود را چرخانده و از این ایام مقدس براساس مشاهدات شخصی سخن رانده اند .
دن گارسیا مستشرق ایتالیایی در این باره می نویسد : « این ایام مقدس ده تا دوازده روز در همه مساجد و بازارها و دیگر اماکن عمومی برپا می شود و زن و پیر و جوان در آن شرکت می کنند » (1)
تاورنیه دهه اول را مقدمه ای برای انجام با شکوه مراسم روز عاشورا برمی شمرد و با کمی اغراق اینگونه وضعیت شیعیان ایرانی را به تصویر می کشد : « مدت هشت یا ده روز قبل از مراسم عاشورا متعصب ترین شیعیان سراسر بدن و چهره را سیاه میکنند ….» (2)
به نظر میرسد آوردن واژه “متعصب ترین” در اینجا از تعجب نویسنده از این مراسم نشأت میگیرد و چون برایش عمق مصیبت قابل درک نبوده است این تعبیر را برای سوگواران بکار برده است .
آدام الئاریوس که نوع نگاهش نسبت به دیگران علمی تر است با ژرف نگری بیشتر به دنبال رمز گشایی “دهه بودن” ایام عزاداری است وی در سفر نامه خویش اینگونه می گوید : « مراسم سوگواری ده روز طول می کشد ، به همین دلیل آن راعاشورا که به زبان عربی معنای ده می دهد می نامند» (3)
وی در ادامه این سوال را مطرح می کند : « اما چرا این مراسم ده روز به طول می کشد ؟ می گویند زمانی که امام حسین [علیه السلام] میخواستند از مدینه به کوفه مسافرت کنند دشمن ، ایشان را ده روز تمام تعقیب کرد و تا لحظه شهادت دنبالشان بوده است » (4)
گرچه این دلایل به هیچ وجه قابل قبول نبوده زیرا هیچ شاهد تاریخی برآن وجود ندارد وفلسفه دهه بودن ایام عزاداری را نمی رساند ، اما به نظر میرسد نوشتن این تحلیل از دهه عزاداری از دو حالت خارج نباشد یکی اینکه ممکن است این جملات تصورات ذهنی نویسنده باشد که براساس کلیاتی از واقعه عاشورا صادر شده است . و دیگری بر مبنای شنیده هایش از افراد عامی باشد و برای اینکه پرسش این دانشمند آلمانی را بی پاسخ نگذارند براساس بافته های ذهنی خود این مطلب را به او گفته اند و او در یادداشت های خویش آورده باشد . به هر حال فارغ از هرگونه نقد و بررسی عمق دقت وی قابل تحسین می باشد.
پیتر دلاواله که دهه اول محرم را در اصفهان درک کرده است می نویسد : « دهه اول محرم که عاشورا نامیده می شود …ایرانیان ، تمام این مدت را به طور مداوم عزاداری می کنند …» (5)
کمپفر در بخشی که به ترتیب جشن ها و مراسم اختصاص داده است ، سخن خود را این گونه آغاز می کند : « ده روز اول نخستین ماه یعنی محرم را روزهای عزاداری می شمارند زیرا در دهم محرم سال 61 هجری (ده اکتبر 680) امام حسین [علیه السلام] به قتل رسید…» و در ادامه می گوید : « ایرانیان ده روز اول محرم هر سااله به تجدید خاطره این واقعه جانسوز می گذرانند …» (6)
کاتُف که عزاداری پر شور شیعیان اصفهان را مشاهده می کرده است در سفرنامه خود می آورد : « روزهای عزا از اول محرم شروع و تا دهم ادامه می یابد …» (7)
جملی کارری که به اشتباه عزاداری محرم را سوگواری امام حسن و امام حسین علیهما السلام عنوان می کند و اینگونه می نویسد : «این مراسم ده روز به طول می کشد و تمام این مدت میدان ها ، گذرگاه ها چراغانی و روشن و علم های سیاه در همه جا برافراشته است …» (8)
ب ) گونه های عزاداری :
شیعیان و محبان خاندان پیامبر صلی الله و علیه وآله در نقاط مختلف به با توجه به آداب و رسوم محلی خود ، و براساس میزان درکی که از بزرگترین مصیبت عالم دارند مراسم عزای حسینی را برگزار می کنند ، که نفصیل گونه ها عزاداری و ریشه های آن در سیره معصومین در این جستار نمی گنجد .
به هر حال گونه های عزاداری که مصداق بارز شعائر الله هستند شامل موارد مختلفی می شود که برخی امروزه متداول نیست و جای خود را به شیوه های دیگری سپرده است و لذا برای عزای حسینی کسی نمی تواند قالب خاصی برای تمام دوران طرح ریزی کند .
هر کدام از گونه های عزاداری به نوعی فلسفه را با خود همراه دارد که برای شخص عزادار یادآور آن حوادث خونبار و رقّت بار در روز عاشورا می باشد که یزیدیان بر علیه خاندان پیامبر به کار بستند . وعزادار با انجام گونه های مختلف عزاداری به مواسات با خاندان وحی می پردازد.
به دلیل اهمیت و شاید جالب بودن گونه های عزاداری ، نظر مستشرقان را به خود جلب کرده و هر کدام با توجه به روحیات و میزان درک خویش این مراسم آیینی را گزارش کرده و در پاره ای از موارد آنچنان مخاطب غربی را نحت تاثیر قرار داده است که وی زبان به مدح و عظمت باز کرده است .
– مجلس روضه :
روضه و روضه خوانی در اصطلاح، به مرثیه خوانی و ذکر مصیبت برای معصومین (ع) و اهل بیت آنان گفته می شود که بسیار مورد تشویق امامان ما بوده و یکی از عوامل زنده ماندن دین و پیوند روحی و عاطفی انسان ها با اولیاء دین است. معنای روضه در اصل ، باغ و بوستان است، اما سبب اشتهار مرثیه خوانی به روضه خوانی آن است که مرثیه خوانان در گذشته ، حوادث کربلا را از روی کتاب ” روضة الشهداء ” تألیف ملا حسین کاشفی می خواندند. نگاه سیاحان به مجلس روضه قابل توجه می باشد ، زیرا به دلیل حضورشان از نزدیک در توصیف این مجالس جزئیات جالبی را گزارش کرده اند .
دن گارسیا که با دقت نسبتاً بالایی عزاداری را رصد میکرده ، در گزارش خویش ابتدا به وصف روضه خوانان پرداخته و اینگونه موعظه گران را توصیف می کند : « موعظه گران در این مجالس علمای شرعند و اینان همان مقام را میان ایرانیان دارند که کشیشان در میان مسیحیان ، غالباً ملّا یا قاضی نامیده می شوند » ص 307 ، او همچنین در مورد روضه خوانان به این مقدار اکتفا ننموده و در ادامه ی وصف خویش از آنان می نویسد : « این واعظان بر منبر های بلند شبیه آنچه در محل سرود خوانی کلیسا دیده می شود ، موعظه می کردند . در این معنی که پس از بالارفتن از شش یا هفت پله منبر و نشستن بر آخرین آنها مانند موعظه گران اروپا با حرارتمام و اطوار و حرکات دست و سر و بازو به موعظه می پرداختند » (9)
به نظر حقیر در کلام این نجیب زاده اسپانیایی نوعی حس انتقام دیده می شود ، و پس از گذشت قرن ها انگار هنوز زخم فتح اندلس در وجودش تازه است و با این تنظیر و تشبیه می خواهد به مخاطب خویش القا کند که فرهنگ اسلامی حتی در جزیی ترین مسائل متأثر از فرهنگ مسیحی است.
تاورنیه در توصیف عزاداری های دهه اول محرم ، مجالسی را که در شب ها برپا می گردد روایت می کند : « همین که خورشید غروب میکند در گوشه میدان ها و بعضی چهارراه ها منبرهایی را برای واعظان برپا می کنند و همه برای گوش دادن به سخن آنها می آیند و مردم آماده مراسم می شوند .» (10)
براساس این گزارش در آن زمان روضه های خیابانی ، مجالسی بوده ،که جدای از آنچه در مساجد و تکایا برگزار برپا می شده است .
پیترو دلاواله که در ایام محرم در اصفهان بوده و عزاداری مردم این شهر را از نزدیک مشاهده می کرده علاوه بر روضه های خیابانی که تاورنیه ذکر کرده از برگزاری مراسم در مساجد و خانه ها نیزسخن به میان آورده و با این تفاوت که او مجلس وسط میدان شهر را در هنگام ظهر ذکر می کند ؛ او در توصیف مشخصه ی خانه هایی که در آن مجلس روضه منعقد می گشته را این چنین می نویسد : « بعضی خانه ها که با چراغ های فراوان و علامات عزاداری و پرچم های سیاه مشخص شده اند … » (11)
انگلبرت کمپفر نیز همچون تاورنیه و پیترو دلاواله به وجود روضه های خیابانی اشاره می کند اما این محقق آلمانی به نکته ای اشاره کرده است که کمتر مستشرقان بدان توجه نشان داده اند و آن هم اولین کتاب مقتل فارسی یعنی روضة الشهدا تالیف ملا حسین کاشفی است . وی در وصف مجالس سوگواری با تاکید بر این نکته می نویسد : « قبل از ظهر به میدان ها و معابر عمومی می آیند و با تمام احترام به سخنان ملا که روزانه یکی از فصول دهگانه کتاب “روضة الشهداء” را می خواند ، گوش فرا می دهند ؛ فصل آخر این کتاب شامل گزارش وشرح شهادت حسین است » (12)
جملی کارری ضمن وصف مجالس و برپایی روضه های خیابانی ، از رسم پذیرایی در مجالس خبر می دهد که هیچ یک از مستشرقان مورد مطالعه از آن حرفی میان نیاورده اند وی اینگونه به این مطلب می پردازد : « در سر گذر ها صندلی هایی گذاشته اند که هر چند گاه یک ملا بر روی آن می نشیند و سخنانی در منقبت و مصیبت کشته گان می گوید . همه ساکنان محلات در حالی که به عنوان سوگواری جامه کبود یا سرخ بر تن کرده اند در پای کرسی وعظ و مرثیه آنان می نشینند . بعضی از این اشخاص در بین وعظ دو ملا از میوه فصل نیز استفاده می کنند » (13)
– آیین سنگ زنی :
آیین سنگ زنی که قدمتی بیش از 4 قرن دارد و به گواه مستشرقان این شیوه عزاداری در دوره صفویه نیز در بین ایرانیان مرسوم بوده است ؛ کسانی که مجری این آیین سنتی ـ مذهبی هستند این مراسم را حکایت سوگواری قوم بنی اسد می دانند که پس از واقعه عاشورا به کربلا می رسند و وقتی با پیکر های بی سر و پاره پاره امام حسین علیه السلام و اصحابش روبرو می شوند به نشانه ی عزاداری سنگ هایی را بر می دارند و بر سر و صورت خود می زنند و اکنون این گونه عزاداری با سبک خاصی در برخی نقاط ایران برگزار می گردد که در این مقال فرصت تفصیل آن نمی باشد ؛ این مراسم که معمولا توسط افرادی موسوم به چاک چاکوها انجام میشده که در بخشی مجزا به آنان خواهیم پرداخت به هر حال این شیوه عزاداری به دلیل ویژگی های متمایز و تماشایی خود نظر مستشرقان را به خود جلب کرده وآنان در مکتوبات خویش اینگونه این شیوه عزاداری را روایت کرده و برداشت هایی را از اجرای این مراسم دارند :
آدام الئاریوس با مشاهده این شیوه ی عزاداری توسط جوانان اردبیلی در وصف این آیین می نویسد : « این عمل گویا بزرگترین مفهوم سوگواری را دهد و تمثیلی از شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام باشد » (14)
پیترو دلاواله آیین سنگ زنی را این گونه بیان می کند : « … دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به یکدیگر می کوبند و از آن صدای حزن انگیزی به وجود می آورند و به علاوه حرکتی به سر و تن خود می دهند ، که علامتی از اندوه بی پایان آنهاست … » (15)
مشاهده عزای سنگ زنی هم چنین برای تاورنیه نیز غم و اندوه فراوان شیعیان را انعکاس می دهد و با اوردن واژه “نا امیدان ” در وصف عزادارن پر شور می نویسد : « دو قلوه سنگ در دست داشتند که بر هم می زدند و چون نا امیدان فریاد می کشیدند : حسین حسین حسین حسین تا آنجا که کف از دهانشان خارج می شد … » (16)
کاتف بازرگان روسی به صورت خیلی مختصر به برگزاری مراسم سنگ زنی در کوچه و بازار و میدان ها اشاره می کند . (17)
– هیئت های عزاداری محلات :
دسته های عزاداری از قدیمی ترین شیوه های ابراز حزن و اندوه شیعیان به ساحت اهل بیت علیهم السلام می باشد به این صورت که اهالی محلات مختلف از مسجد و یا تکیه نزدیک محل سکونت خود با نظم خاصی با هم نوایی و به شکل سینه زنی به راه افتاده در مسیر حرکت به عزاداری می پردازند ، مقصد عزاداران متفاوت می باشد اگر شهر یا روستا دارای امامزاده باشد مقصد نهایی دسته جات عزاداری بدان محل ختم میشود و در غیر این صورت بیوت علما و میدان اصلی شهر و یا مسجد و یا تکیه محله دیگر مقصد خواهد بود .
در عصر صفوی نیز هر شهری به محله های متعددی تقسیم می شد و هر محله ای هیئت عزاداری خاصی داشت هم چنان که امروزه کم و بیش چنین است .
در این بخش به گزارش های مستشرقان از دسته جات عزاداری اشاره خواهیم کرد ونکته ای که در این گزارش ها آمده این است که دسته جات عزاداری منحصر به روز عاشورا بوده که عمدتا ً با نوعی شبیه گردانی همراه می باشد .
دن گارسیا مستشرق اسپانیایی در توصیف آخرین روز عزاداری می نویسد : « در آخرین روز عزاداری همه مردم خرده پای شهر در حالی که پرهائی بر عمامه های خود زده اند با طبل و سنج و سلاح در دست گرد می آیند ودسته دسته در محله ها و میدان ها عمومی شهر حرکت می کنند … » (18)
تاورنیه مراسمی را گزارش می دهد که در حضور شاه صفی دوم یا همان شاه سلیمان برگزار شده است . او دوازده دسته را که از محله های مختلف به محل جلوس شاه آمده و در صفوف منظم آماده اند که بصورت دسته های عزاداری با انجام تشریفات خاص و با اجازه بیگلربیگی رئیس مراسم از مقابل جایگاه عبور کنند راذکرکرده است . (19)
در گزارش پیترو دلاواله اینگون امده است : « از تمام اطراف و محلات اصفهان دستههاى بزرگى به راه مىافتد که بیرق و علم، با خود حمل مىکنند» (20)
آدام الئاریوس پس از مشاهده مراسم عزاداری اردبیلی ها اینگونه می نویسد :
« در اردبیل پنج خیابان بزرگ و اصلى وجود دارد و هر یک از آنها مختص به صنف معینى است. این اصناف هر کدام دستۀ ویژه و جداگانهئى تشکیل دادند و براى خود مداحان معینى دارند که در مدح حضرت على (ع) و امام حسین (ع) اشعارى ساختهاند و کسى که بهترین صوت را داراست در حضور خان سرودۀ خود را با آواز مىخواند.صنفى که اکنون بهترین سروده و نوحه را ارائه دهد نامور مىشود و با دریافت شربت مورد تحسین و التفات اهالى قرار مىگیرد، به همین دلیل به صورت گروههاى مجزا یکى پس از دیگرى در دایرهئى منظم برابر خان و سفرا آمدند و به مدت دو ساعت به خواندن (یا بهتر گفته شود شیون و زارى) با تمام توانائى جسمى خود پرداختند» (21)
– سینه زنی و زنجیر زنی :
زنجیر زنی از سنتهاى عزادارى در ایران است، در پاکستان و هندوستان نیز این شیوه از دیرباز رواج داشته است. مجموعهاى از حلقههاى ریز متّصل به هم که به دستهاى چوبى یا فلزّى وصل مىشود «زنجیر» نام دارد و آن را در ایام عاشورا، بصورت دسته جمعى و در هیأتهاى عزادارى، همراه با نوحهخوانى، بر پشت مىزنند و گاهى جاى آن کبود یا مجروح مىشود. غالبا این مراسم با سنج همراه است.(22)
سینه زنی یکی دیگر از انواع مراسم سنّتى عزادارى براى سید الشهدا «ع» و دیگر ائمۀ مظلوم می باشد ، که همراه نوحهخوانى و با آهنگى خاص بر سر و سینه مىزنند، گاهى هم سینۀ خود را لخت کرده، بر آن مىزنند. اصل این سنّت، بویژه در میان عربها رواج داشته است. بعدها به صورت موجود در آمده که با انتخاب نوحههاى سنگین، حرکات دست بر سینه مىخورد. به فردى هم که بر سینۀ خود زده، عزادارى مىکند، «سینه زن» مىگویند.
اینگونه نوحهگرى، ابتدا بصورت فردى بوده، امّا با مرور زمان به شکل گروهى و دستجات سوگوارى در آمده است. (23)
این دو شیوه عزاداری در عصر صفویه نیز مرسوم بوده است که از نگاه و قلم مستشرقان دور نمانده است .
دسیلوا فیگویروا در بیان عمق تاثر مردم اصفهان به هنگام شنیدن روضه ، علاوه بر سینه زنی از لطم زنی نیز توسط مستمعان خبر میدهد : « سخنان موعظهگران بقدرى تأثرانگیز است که زنها بسختى اشک مىریزند و با سیلى بر چهره و با مشت بر سینه خویش مىکوبند» (24)
به گزارش انگلبرت کمپفر ، مردم اصفهان شبها در قالب هیئت و دسته به سر چهارراهها و اماکن عمومی رفته ، آتش روشن می کردند و برای عزاداری دور آن حلقه می زدند .آنان به تبعیت از آهنگ آواز نوحه خوان ضمن حرکت در دایره ای پا بر زمین کوبیده ، و با مشت به سینه میزدند .(25)
دلاواله می نویسد : « مستمعان با صداى بلند، گریه و زارى مىکنند. بهخصوص زنان به سینۀ خود مىکوبند و با نهایت حزن و اندوه و همه با هم آخرین بند مرثیهاى را که خوانده مىشود تکرار مىکنند و مىگویند:آه حسین. . . شاه حسین… » (26)
کاتف – بازرگان روسی- پس از بیان شبیه گردانی و دیگر انواع عزاداری در نهایت به عزای زنجیر زنی اشاره میکند (27)
– تعزیه ،شبیه خوانی ، شبیه گردانی :
اصطلاحات تعزیه ، شبیه خوانی و شبیه گردانی هر سه به معنای نمایش مذهبی منظومی است که بر پایه ی داستان ها و روایات مربوط به زندگانی و مصائب اهل بیت علیهم السلام به ویژه وقایع و فجایعی که در محرم سال 61ق در کربلا بر امام حسین علیه السلام و خاندانش گذشت ، بنا شده است .
مراسم تعزیه یا شبیه خوانی در زمان صفویان نیز صورت ابتدایی داشته یا بهتر بگوییم به شکل امروز یعنی تعزیه ناطق نبوده است .
آدام الئاریوس مراسم نعش گردانی در اردبیل را اینگونه گزارش می دهد :
« قبل از طلوع آفتاب ایرانىها مراسم نعشگردانى امام حسین (ع) را برگزار کردند. آنها اشدر و پرچمهاى معمولى خود را حمل مىکردند.اسبها و شترهایى را که بر پشت آنان پارچه نیلى رنگ انداخته بودند در شهر به گردش درآوردند. در پارچههاى یاد شده تیرهائى فرو کرده بودند که به نظر مىرسید بر اثر تیراندازى به بدن چارپایان فرورفته باشد و نمایانگر تیرهایى بود که دشمن به بدن حضرت امام حسین (ع) فرو نشانده بود. بر پشت اسبها و شتران پسربچه- هائى نشسته بودند و در مقابل خویش تابوتهائى داشتند که با کاه و پوشال پر شده بود. اینها تمثیلى از فرزندان وحشتزدۀ خاندان امام حسین (ع) بودند. بر روى چند اسب دیگر دستارى زیبا، شمشیر، کمان و تیردانى پر از تیر به چشم مىخورد که نشاندهندۀ اسلحۀ امام حسین (ع) بود » (28)
دلاواله در بیان جزییات دسته های عزاداری محلات اصفهان می نویسد :
« بر روى اسبهاى آنان، سلاحهاى مختلف و عمامههاى متعدد قرار دارد و بهعلاوه چندین شتر نیز همراه دستهها هستند که بر روى آنها جعبههایى حمل مىشود که درون هر یک سه-چهار بچه، به علامت بچههاى اسیر حسین شهید [علیه السلام]قرار دارند. علاوه بر آن، دستهها هر یک به حمل تابوتهایى مىپردازند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگى پیچیده شده و در روى آنها یک عمامه که احیانا به رنگ سبز است و همچنین یک شمشیر جاى دادهاند و دور تا دور تابوت، سلاحهاى گوناگونى که قبلا شرح آن را دادهام، چیده شده است و تمام این اشیاء روى طبقهاى متعدد، بر سر عدهاى قرار دارد که به آهنگ سنج و ناى، جست و خیز مىکنند و دور خود چرخ مىزنند. تمام طبق نیز به این نحو مىچرخد و منظرۀ جالبى پیدا مىکند.» (29)
تاورنیه جهانگرد فرانسوی نیز به شبیه گردانی کودکان کربلا اشاره می کند :
« بر روى عمارى، تابوتى کوچک به چشم مىخورد و در تابوت یک بچه کوچک که خود را به مردن زده بود. همۀ کسانى که این دو کودک را همراهى مىکردند مىگریستند و ناله و زارى عظیم مىکردند. این تجسم و نمایش طفلان حسین (ع) است که پس از شهادت امام، در دست یزید، خلیفۀ بغداد! ، گرفتار شدند و به قتل رسیدند » (30)
در گزارش مختصر کمپفر از مراسم محرم ، به نظر می رسد که تنها صحنه شبیه سازی شده حمل تابوت امام مقتول نظرش را جلب کرده و او را به نوشتن شرح ماجرا وا داشته است :
«در این روز مردم به صورت دسته جمعی تابوت امام مقتول را که چون سرپوش ندارد و جسد خون آلود پسر بچه ای که خود را به مردن زده از آن دیده می شود حمل می کنند ، پسر بچه در حین حرکت دسته آه می کشد و ناله می کند…» (30)
کاتف روسی نیز در وصف دسته های عزاداری پس از ذکر آیین سنگ زنی ، مراسم حمل تابوت که همراه با شبیه گردانی کودکان امام حسین علیه السلام می باشد را شرح می دهد :
« تابوت هایی مخمل دار در جلوی شترهایی که روی آنها بچه های لخت را طوی نشاندند که صورتشان به طرف دم شتر است حمل می کنند و فریاد می زنند : حسین … حسین … پیشاپیش تابوتها ، چوبهای بزرگی را حمل می کنند و نیز به همراه اسبان آنها دو طفل لخت که بدن وسر و صورت خود به خون آلوده اند سوار بر اسب در حرکتند .روی اسب دیگری مرد لختی که خود را به پوست گوسفند خاکستری پیچانده است به طوریکه پشم های گوسفند به بدن او تماس دارد و قسمت بی پشم به بیرون است به آرامی با اسب حرکت می کند …گویا منظور از بچه های خونین همان کودکان بی گناه اوست [امام حسین علیه السلام ] که شهید شده اند » (32)
– قمه زنی یا عزای تطبیر :
قمه زنی مراسمى است که در بعضى شهرستانها و بلاد شیعى و توسّط برخى از عزاداران امام حسین «ع» اجرا مىشود و در تأسّى به مجروح و شهید شدن سید الشهدا «ع» و شهیدان کربلا و بعنوان اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام حسین «ع» انجام مىدهند. صبح زود عاشورا، با پوشیدن لباس سفید و بلندى همچون کفن، بصورت دسته جمعى قمه بر سر مىزنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جارى مىشود. بعضى هم براى قمهزنى نذر مىکنند، برخى هم چنین نذرى را دربارۀ کودکان خردسال انجام مىدهند و بر سر آنان تیغ مىزنند، در حدّى که از محلّ آن خون جارى گردد.قمهزنى نیز، مثل زنجیر زنى و شبیهخوانى و. . . از دیرباز مورد اختلاف نظر علما و پیروان و مقلّدین آنان بوده و به استفتا و افتاء مبنى بر جواز یا عدم جواز آن مىپرداختهاند.(33)
کاتف در این باره می نویسد : « مردان و کودکان سرهای خود را می شکافند و خون آلود حرکت می کنند و نیز پوست دستها و سینه های خود را با تیغ می برند و خون را به سر و صورت خود می مالند »(34)
کمپفر عزای تطبیر را این اینگونه شرح می دهد و این عمل را نوعی مواسات در برابر آن فاجعه برمی شمرد : « در بعضی از شهرها شرکت کنندگان در این تشییع جنازه با تیغی که در دست دارند به سر خود که تازه تراشیده شده زخم می زنند ، به عبارت دیگر برش دایره مانندی در پیشانی و دو خراش طولی در جمجه ی خود ایجاد می کنند تا این قتل شرم آور را به صورتی محسوس مجسم کرده باشند » (35)
– چاک چاکو ها و رنگین کردن بدن :
یکی از جالب ترین جلوه های عزاداری امام حسین علیه السلام در عهد صفویه چاک چاکوها بودند . این افراد از طبقات پاین و فقیر جامعه تشکیل می شدند و در طول عزاداری ، بدن لخت خود (غیر از عورتین) را با رنگهای قرمز (بیشتر با خون) و سیاه براق رنگ کرده و ضمن عزاداری کردن مردم به آنان صدقه و غذا می دادند .
پیتر دلاواله در وصف چاک چاکوها می نویسد :
« جمعى دیگر، در میدانها و کوچههاى مختلف و جلوى خانههاى مردم، برهنه و عریان، در حالى که فقط با پارچۀ سیاه یا کیسۀ تیره رنگى، ستر عورت کرده و سر تا پاى خود را با مادهاى سیاه و براق، شبیه آنچه ما براى رنگ زدن جلد شمشیر یا فلزات دیگر استعمال مىکنیم رنگ زدهاند، حرکت مىکنند و تمام این تظاهرات براى نشان دادن مراتب سوگوارى و غم و اندوه آنان در عزاى حسین است. به همراه این اشخاص، عدهاى برهنه نیز راه مىروند، که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآوردهاند، تا نشانى از خونهایى که به زمین ریخته و اعمال زشتى که آن روز نسبت به حسین انجام گرفته است، باشد و همه با هم، آهنگهاى غمانگیز در وصف حسین و مصایبى که بر او وارد شده، مىخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانى را که در دست دارند، به یکدیگر مىکوبند و از آن صداى حزنانگیزى به وجود مىآورند و بهعلاوه حرکتى به سر و تن خود مىدهند، که علامتى از اندوه بىپایان آنهاست و بیشتر به رقص، شباهت دارد و در همین حال ظرفهایى را که در دست دارند جلو اشخاصى که در میدان حلقهوار دور آنها جمع شدهاند، مىبرند و مردم به عنوان صدقه در آن پول مىاندازند.» (36)
دن گارسیا سفیر اسپانیایی چاک چاکوها را در شیراز و اصفهان دیده و در مورد آنها می نویسد :
« گروهى که همه بدنشان جز قسمتهایى که سرشت آدمى به پوشیدن آنها فرمان مىدهد برهنه است و بدن خود را با رنگ سیاه درخشانى چنان رنگین کردهاند که بىشباهت به حبشیهاى براق پوست نیستند، در شهر براه مىافتد. با آهنگ چند طبل کوچک به حالت رقص حرکت مىکنند. در صورت برخورد با گروه دیگرى از قماش خودشان با مشت و لگد به جان هم مىافتند. و اگر کارد یا خنجرى بدست بیاورند یکدیگر را مىکشند. اینان نیز کسانى را که در این برخوردها بقتل برسند شهید تلقى مىکنند و اینگونه مرگ را بفال نیک مىگیرند. کسانى هستند که در مراکز تجمع مردم گودالى مىکنند و تمام بدن برهنه خود را تا گردن در خاک فرو مىکنند بطوریکه جز سرشان بیرون نمىماند. اینان رفیقى دارند که از حاضران یا رهگذران برایشان صدقه جمع مىکند» (37)
تاورنیه فرانسوی در شرح عزاداری مردم اصفهان بدون اینکه نامی از چاک چاکوها ببرد افرادی را توصیف میکنند که رفتارشان تصدیق این گروه را می کند :
« متعصبترین شیعیان سراسر بدن و چهره را سیاه مىکنند و کاملا لخت و عور، فقط با پارچهاى کوچک در برابر قسمتهایى از بدن که باید پوشیده بماند، به کوچهها مىروند.قلوهسنگى در هر دست دارند که به هم مىکوبند در حالى که هزاران پیچ و تاب به تن و چهره مىدهند و مدام فریاد مىزنند: حسین، حسین، حسین، با چنان قوّتى که کف از دهانشان خارج مىشود.» (38)
آدام الئاریوس پس از گزارش حضور دسته های منظم عزاداری از وجود گروهی متشکل از هفت جوان برهنه خبر داده ، می نویسد :
« در قسمت چپ گروهى متشکل از هفت جوان برهنه مىرقصیدند. اینها که چاکچاکو نام دارند خود را از سر تا به پا با نفت و خاکه- ذغال سیاه و براق کرده و فقط عورت خود را پوشاند بودند و زشت مانند شیاطین جوان به نظر مىرسیدند. سنگهائى را که در دست داشتند به یکدیگر مىکوبیدند و فریاد مىکردند: یا حسین (ع) ، یا حسین (ع) …»(39)
ج) حضور زنان در مراسم عزاداری :
مراسم و مجالس سوگواری ایام عاشورا و دیگر ایام سوگواری، از مهم ترین صحنه هایی بود که زمینه حضور زنان را در مسائل اجتماعی و مذهبی جامعه همراه و همدوش مردان فراهم می کرد و این در حالی بود که به سبب سنت های حاکم بر جامعه، زنان به ویژه در جوامع شهری کمتر می توانستند در محافل و مجالس عمومی ظاهر شوند و توانایی ها و استعدادهای سازنده خود را به منصه ظهور برسانند. ایام عاشورا به آنها فرصتی می داد که نقش کلیدی اما فراموش شده خود را در ساختار جامعه نوین ایران ایفا کنند. اکثر سیاحان اروپایی که از زمان صفویه به بعد، به ایران سفر کرده اند از حضور فعال زنان در مجالس سوگواری و کم و کیف آن اطلاعات مفیدی به ما می دهند.
دن گارسیا دسیلوا فیگویروا به حضور زنان با طبقات اجتماعی مختلف در مراسم عزاداری اشاره دارد ، وی با توجه به طرز پوشش و محل جلوس شان در مجلس ، آنان را به سه گروه زنان پیشه وران و بنکداران ، زنان بازرگانان و طبقات متوسط و زنان وزرا و درباریان تقسیم می کند .
فیگویروا درباره زنان شرکت کننده می نویسد : « در اطراف مسجد رواقهاى بسیار باریکى بود که به شخصیتهاى بسیار برجسته اختصاص داشت. این رواقها از صحن مسجد که غالبا زنان پیشهوران و بنکداران آن را اشغال مىکردند براى نشستن راحتتر بود. بین زنان طبقات پست گروهى از زنان بازرگانان و طبقات متوسط نیز بودند که از لحاظ لباس و زینت با زنان پائینتر از خود فرقى نداشتند زیرا هم اینان و هم آنان چادرهاى سیاه بر سر و روبندههاى سفید بر چهره داشتند… اما زنان وزرا و دیگر بزرگان دربارى کمتر در ملاء عام ظاهر مىشوند و همواره در اختفا بسر مىبرند- یا در سفرند و یا بیشتر اوقات در خانههاى خود محبوس و تحت حفاظت نگهبانانند …خدمه بیشتر دارند و چون معمولا سوار بر اسب حرکت مىکنند پیش از دیگران به مجلس مىآیند چنانکه در مدت ادامه این تشریفات با اینکه همه زنان عزادار چادر سیاه و برخى زرد یا قهوهاى رنگ بر سر داشتند اینان به سبک خودشان لباسى تمام ابریشم بر تن و چادرهائى از پارچههاى لطیف زردوزى شده بر سر داشتند و بیشترشان با صورت باز نشسته بودند … همه زنها از هر طبقه با دقت کامل مواعظى را که هرروز در این مسجد بوسیله جدىترین و والامقامترین ملایان یا فقیهان ایراد مىشد گوش مىدادند… سخنان موعظهگران بقدرى تأثرانگیز است که زنها بسختى اشک مىریزند و با سیلى بر چهره و با مشت بر سینه خویش مىکوبند … همه زنان، از هر طبقه و در هر شرایطى که باشند در این ده دوازده روز عزا در خانههاى خود نیز روبنده از صورت برنمىگیرند و هرکارى را با صورت پوشیده انجام مىدهند و این نشانه نهایت اخلاص و سوگوارى آنان براى حسین [ع] است. » (40)
جملی کارری درمورد زنان عزادار مینویسد :« زنان ایران مانند دیگر زنان دنیا احترام زیادى به وعاظ و پیشگویان قائلند و عدهاى از آنان با اهداء پول نقره و حلوا و شربت گل از وعاظ جلب خشنودى و التماس دعا مىکنند» (41)
د) وضع ظاهری عزاداران :
از رسوم دیرینه ی ایرانیان در اوقات عزاداری ، پوشیدن لباسهای تیره و سیاه و نتراشیدن موی سر و صورت بود تا سوگواری خود را عیان سازند . این رسوم در عهد صفوی به وقت عزاداری پی گرفته می شد .
پیترودلاواله با کمی اغراق می نویسد : «تشریفات و مراسم عزادارى عاشورا به این قرار است که، همه غمگین و مغموم به نظر مىرسند و لباس عزادارى به رنگ سیاه، یعنى رنگى که در مواقع دیگر، هیچوقت مورد استعمال قرار نمىگیرد، بر تن مىکنند. هیچ کس سر و ریش خود را نمىتراشد و به حمام نمىرود و بهعلاوه نه تنها از ارتکاب هرگونه گناه پرهیز مىکند، بلکه خود را از هر گونه خوشى و تفریح محروم مىسازد » (42)
آدام الئاریوس که همراه هیئت آلمانی به دربار شاه صفی امده بود ، در وصف مراسم عاشورا در شهر اردبیل می نویسد :
« در طول مدت سوگوارى ایرانىها لباس عزادارى مىپوشیدند، مکدر و غمگین هستند، موى سر خود را اصلاح نمىکنند و این خلاف کردار روزانۀ آنهاست » (43)
پوشش زنان اصفهان در هنگام خروج از خانه چادر سفید و روبندی بود که تمام بدن و چهره آنان را می پوشاند(44) اما دن گارسیا در مورد پوشش ظاهری زنان در ایام سوگواری اینگونه ادعا کرده است : « همه زنان، از هر طبقه و در هر شرایطى که باشند در این ده دوازده روز عزا در خانههاى خود نیز روبنده از صورت برنمىگیرند و هرکارى را با صورت پوشیده انجام مىدهند و این نشانه نهایت اخلاص و سوگوارى آنان براى حسین [علیه السلام] است»(45)
ه) احسان و اِطعام :
احسان و اطعام از جلوه های نیکوکاری و کمک و دستگیری از عزادارنی بود که با مشغول شدن به عزاداری ، وقت و امکان تهیه ی غذا و طعام برای خود را نداشتند . دراین زمینه بسیار جالب است که به یاد تشنگی امام حسین علیه السلام و اصحابش ، جمعی از خیرین آب انبار و سقاخانه می ساختند تا مردم از تشنگی آسوده شوند.
فیگوئرا در این زمینه می نویسد : « یکى از علل اساسى خیرات و مبرات ایرانیان براى ساختن آب- انبارها و نجات مردم از تشنگى توجه به همین امر، یعنى تشنگى حسین و یارانش در همین واقعه است » (46)
در شهر اردبیل ، عزاداران فقیر با غذاهایی که در آشپزخانه بقعه ی شیخ صفی الدین پخته می شد ، اطعام می شدند.تعدادی از این عزادارن به نوشته ی الئاریوس ، شب ها را به خانه خود نمی رفتند و به نشانه اندوه و غمی که از شهادت امام حسین علیه السلام داشتند ، بر خاکستر آشپزخانه ی شیخ صفی الدین می خوابیدند .(47)
نتیجه گیری :
این مقاله مختصر ، گویای بخش کوچکی از پتانسیل های عظیم فرهنگ عاشورا می باشد ، مراسم عزای امام حسین علیه السلام به دلیل جاذبه ای که دارد هر انسان جویای حقیقت را به سمت خود می کشاند همان طور که سیاحان غربی با مشاهده آن بی تفاوت از کنارش عبور نکرده و در وصف این مراسم شورانگیز قلم فرسایی نیز نموده اند ، گرچه در مواردی به خطا رفته اند ، اما در کل قابل توجه و تامل است .
مراسم عزای حسینی در ظاهر سوگ و ناله و شیون است و در باطن فریادگر آزادی و انسانیت است و بزرگترین عامل بیدار کننده خرد هایی است که فتنه های یزیدی در هر زمانی آنان را مغفول داشته است .
این مقاله مشتی است از خروار که به ما یادآور می شود که اگر این مراسم عظیم را با جلوهای مشروع به جهانیان نشان دهیم،دیگر توطئه های دشمنان مذهب اثر نخواهد داشت ، و از رهگذر فرهنگ ناب حسینی به معارف اصیل اسلام نبوی و علوی خواهیم رسید و جهانیان براحتی سره را از ناسره تشخیص داده و هر عمل شنیعی به اسم اسلام را نخواهند پذیرفت .
پی نوشت ها :
1- سفرنامه دن گارسیا ، ص307
2- سفرنامه ی تاورنیه ، ص88
3- سفرنامه آدام الئاریوس ، ص109
4- همان ، ص110
5- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص99
6- سفرنامه کمپفر ، ص180
7- سفرنامه کاتف ، ص81
8- سفرنامه جملی کارری ، ص 125
9- سفرنامه دن گارسیا ، ص309
10- سفرنامه ی تاورنیه ، ص88
11- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص101
12- سفرنامه کمپفر ، ص180
13- سفرنامه جملی کارری ، ص 125
14- سفرنامه آدام الئاریوس ، ص112
15- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص100
16- سفرنامه ی تاورنیه ، ص90
17- سفرنامه کاتف ، ص81
18- سفرنامه دن گارسیا ، ص311
19- سفرنامه ی تاورنیه ، ص90
20- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص101
21- سفرنامه آدام الئاریوس ، ص112
22- فرهنگ عاشورا ص 198
23- همان ، ص 237
24- سفرنامه دن گارسیا ، ص310
25- سفرنامه کمپفر ، ص180
26- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص101
27- سفرنامه کاتف ، ص82
28- سفرنامه آدام الئاریوس ، صص117-118
29- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص101
30- سفرنامه ی تاورنیه ، ص90
31- سفرنامه کمپفر ، ص181
32- سفرنامه کاتف ، صص81 -82
33- فرهنگ عاشورا ص358
34- سفرنامه کاتف ، ص81
35- سفرنامه کمپفر ، ص181
36- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص100
37- سفرنامه دن گارسیا ، ص312
38- سفرنامه ی تاورنیه ، ص88
39- سفرنامه آدام الئاریوس ، ص112
40- سفرنامه دن گارسیا ، صص 308-309-310-313
41- سفرنامه جملی کارری ، ص 125
42- سفرنامه پیترو دلاواله ، ص100
43- سفرنامه آدام الئاریوس ، ص110
44- سفرنامه دن گارسیا ، ص308
45- همان ، ص313
46- همان ، ص310
47- سفرنامه آدام الئاریوس ، ص113
منابع :
1- الئاریوس ، آدام ، «سفرنامه آدام الئاریوس : بخش ایران» ، ترجمه و تحشیه ، احمد بهپور ، سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار ، تهران ، 1363.
2- دلاواله ، پیترو ، «سفرنامه پیترو دلاواله» ، مترجم ، شعاع الدین شفا ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، 1384.
3- تاورنیه ، ژان باتیست ، «سفرنامه تاورنیه» ، مترجم ، حمید شیرانی ، نشر نیلوفر ، تهران ، 1383
4- فیگویروا ، دن گارسیا دسیلوا ، «سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگویروا» ، مترجم ، غلامرضا سمیعی ، نشر نو ، تهران ،1363
5- کارری ، جملی ، « سفرنامه کارری» ، مترجم ، عباس نخجوانی ، عبدالعلی کارنگ ، انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی ، تبریز ، 1348
6- کاتف ، فدُت آفاناس یویچ ، « سفرنامه کاتف » ، ترجمه ، محمد صادق همایونفرد ، انتشارات کتابخانه ملی ایران ، تهران ، 2536شاهنشاهی
7- کمپفر ، انگلبرت ، « سفرنامه کمپفر » ، ترجه ، کیکاووس جهانداری ، انتشارات خوارزمی ، تهران ، 1363
8- محدثی ، جواد ، «فرهنگ عاشورا » ، نشر معروف ، قم ، 1376