کتاب مرجعیت موروثی یا تشیع انگلیسی از واقعیت تا توهم
چندی قبل کتابی با عنوان “مرجعیت موروثی یا تشیع انگلیسی” به بازار آمد که در هیچ کتاب فروشی شهر قم یافت نمیشد. همچنین در شناسنامه کتاب هیچ آدرسی به عنوان مرکز پخش درج نشده بود و صرفا از طریق تماس تلفنی و پیک موتورسوار قابل تهیه بود. کتاب در طرحریزی و بیان انتقادات بنیادین به یک جریان فکری درون شیعی است.
محمد جواد خلیلی
چندی قبل کتابی با عنوان “مرجعیت موروثی یا تشیع انگلیسی” به بازار آمد که در هیچ کتاب فروشی شهر قم یافت نمیشد. همچنین در شناسنامه کتاب هیچ آدرسی به عنوان مرکز پخش درج نشده بود و صرفا از طریق تماس تلفنی و پیک موتورسوار قابل تهیه بود. کتاب در طرح ریزی و بیان انتقادات بنیادین به یک جریان فکری درون شیعی است.
نویسنده در تلاش است تا کلیت حوادث و تمام افراد سرشناس بیت شیرازی (از دهه بیست در کربلا تاکنون) را ضمن یک منظومه و بر اساس معیارهای مشخصی نقد کند. برای این مهم از کلیشههای موجود مانند شیعه انگلیسی، افراطیگری شیعی، داعش شیعی و یا تکفیری شیعه بهره میبرد. کارنامه این بیت پرسابقه شیعی مانند سایر فعالان عرصه سیاسی و مذهبی خالی از نقد و کاستی نیست. هر کوشنده مذهبی سیاسی که در قالب نهاد مرجعیت و یا دیگر عرصهها پا در میدان عمل میگذارد باید خود را برای نقد و قضاوتهای ریز و درشت آماده سازد. اما باید بین نقد روشمند و مبنایی از یک سو و تخریب و اتهامزنی از سوی دیگر تفاوت قایل شد. آنچه اکنون در عرصه درون شیعی شاهد هستیم، یک حمله همه جانبه است که هیچ نسبتی با نقد ندارد. این گونه مواجهه با پدیدههای اجتماعی، سبب میشود باب نقد نیز بسته شود و امکان انباشت تجربه و قضاوتهای منطقی و مستدل نیز سلب گردد.
محمدجواد خلیلی پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر(مرام)
کتاب حاضر که فاقد هر گونه فصلبندی موضوعی است، حدوداً از یکصد و سی تیتر پیدرپی تشکیل شده است که بدون در نظر گرفتن ارتباط موضوعی و یا زمانبندی تاریخی کنار هم قرار گرفته است. این نوشتار مدعی «تألیف»، یک جمعآوری و تدوین غیرحرفهای میباشد که متأسفانه ابتداییترین اصول تدوین و گردآوری در آن رعایت نشده است. کتاب آنقدر اشکالات شکلی و محتوایی دارد که نفس اثر، برای نقد خویش کافی است. این کتاب مملو از خطاهای فاحش تاریخی و نیز تحلیلی است و اگر بنابر نقد جامع میگذاشتیم، باید چند برابر حجم فعلی کتاب حاضر، صرف نقد مطالب میشد. این خطاها آنقدر زیاد است که کتاب را از مرز واقعیتها به آستانه توهمات و تخیلات رسانده است. در این مختصر قصد پرداختن به کاستیهای ساختاری و شکلی این نوشتار را ندارم اما به طور گذرا به برخی نکات مهم پیرامون این مجموعه اشاره می کنم:
1. این اثر فاقد یک چهار چوب مفهومی مشخص میباشد. به عبارت دیگر واژگانی که توسط نویسنده برای تبیین نظری به کار رفته است به هیچ عنوان تعریف نشده است و نویسنده بدون هیچ ضابطة مشخصی، اقدام به حمل موضوع بر محمول کرده است. به عنوان نمونه واژه افراطگرایی به هیچ عنوان تعریف نشده است و هیچ مختصاتی برای این واژه بیان نشده است بلکه برخی جریانهای درون شیعی به افراطگرایی متهم شدهاند. در برخی فرازهای کتاب به نظر میرسد، برخی شکلهای عزاداری، یکی از مصادیق افراط گرایی به شمار رفته است. با توجه به اینکه یکی از ویژگیهای تشیع نسبت به دیگر مذاهب به رسمیت شناخته شدن اجتهاد روشمند میباشد و همچنین فتاوای بسیاری از علما معاصر و گذشته در خصوص مشروعیت آن دست عزاداریها وجود دارد، لذا این گونه مواجهه با یک پدیده و استخدام واژگان جهتدار و دارای بار منفی معنایی، برای توصیف جریانهای درون شیعه نه تنها علمی، روشمند و سازنده نیست بلکه باعث میشود امکان تحلیل واقعیت، کاملا تحت تاثیر قالبهای از پیش تعیین شده قرار گیرد.
واژگانی مانند تشیع انگلیسی یا تکفیری شیعه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بدون هیچ تعریف و تبین نظری به طور سلیقهای به کار میرود و نویسنده میکوشد برخی جریانهای درون شیعی را با این واژه توصیف کند بدون آنکه هیچ دلیلی بر صحت ادعای خود اقامه کند.
مختصات تکفیری شیعه چیست؟ مبانی آنها کدام است و چه نسبتی با تشیع دارد به هیچ عنوان طرح و بررسی نمیشود. کلی گویی و استفاده از مفاهیم عام و شناور و توصیف گروههای رقیب با این واژگان آن هم در یک کتابی که داعیه تحقیق و تحلیل دارد، صرفا خواننده را سردرگم میکند و باعث سست شدن ادعای نویسنده میگردد.
2. یکی از ضعفهای عمده این اثر وجود نقلهای غیر مستند و فاقد ارجاعهای صحیح است. به عنوان نمونه در صفحه 194 نویسنده مطلبی بسیار مهم را به آیت الله العظمی سیستانی نسبت میدهد. وی با یک عبارت مجهول به قول از یک فعال فرهنگی که حتی نامش هم مشخص نیست از قول آیت الله العظمی سیستانی نقل میکنند که از نظر ایشان فردی ( که احتمالا آیت الله العظمی سید صادق شیرازی است) ابتداییات مرجعیت را ندارند. در نقل قول، مجهول در مجهول مخلوط شده است. یک فعال فرهنگی که نامش مشخص نیست در مورد یک نفر که او هم نامش دقیقا ذکر نشده است به نقل از یک مرجع تقلید که در هیچ سایت رسمی از ایشان انعکاس نیافته است، خبری را نقل کرده و در کتاب با آب و تاب فراوان بیان شده است. مطلبی با این درجه اهمیت از اول شخصیت تشیع، نقل میشود، بدون آنکه هیچ سند و یا ارجاع قابل قبولی و یا حتی قابل ردی ارایه شود. بارها مراجع عظام تقلید و نیز آیت الله العظمی سیستانی اعلام کردهاند، مطالبی که با مهر و امضای دفتر ایشان و یا در سایت رسمی ایشان انعکاس یافته است، منعکس کننده دیدگاه معظم له است و هر خبر و ادعایی خارج از این چهارچوب، فاقد صحت است. اما در این کتاب هیچ مدرکی برای ادعایی به این بزرگی ارایه نمیشود.
3. یکی از روایتهای کلی که کتاب در پی انتساب آن به جریان شیرازی و نیز دیگر جریانهای همفکر در درون منظومه تفکر شیعی است، اثبات داشتن ارتباط ارگانیک و تشکیلاتی با غرب و سرویس های جاسوسی آن و تلاش برای مبارزه با تشیع است. در جای جای کتاب به دفعات این ادعا طرح میشود و خواننده مشتاق را از پی خود میکشاند تا شاید بخشی از اسناد این ارتباط را هویدا کند. اما هر چه بیشتر در کتاب پیش میرویم، کمتر سندی ارایه میشود. تنها دلیلی که برای داشتن ارتباط با بیگانگان در کتاب ذکر شده است، وجود تشکیلات و برخی موسسات بیت آیت الله شیرازی در خارج از کشور است. اگر این کبرای کلی پذیرفته شود که هر جریانی اگر همسو با غرب و سازمانهای جاسوسی آن عمل کند، فقط اجازه تاسیس موسسه و فعالیتهای فرهنگی را در غرب و خصوصا بریتانیا خواهد داشت، آنگاه با مثالهای نقض بسیاری روبهرو خواهیم شد. بسیاری از مراجع عظام تقلید و حتی رهبر انقلاب، سالهاست که در لندن نمایندگان و وکلای شرعی دارند تا ضمن رسیدگی به امور دینی شیعیان ساکن در لندن، دیگر امور دینی شیعیان را نیز سامان بخشند. افراد سرشناسی همچون آیت الله معزی و حجت الاسلام و المسلمین شیخ محسن اراکی، دورههایی در لندن عهدهدار این مهم بوده و برای پروژههای خود، موسسات پرشماری را در لندن و سایر نقاط اروپا تاسیس کردند. اغلب آنها نیز به جهت سهولت در تردد و نیز طول مدت اقامت در انگلستان، خود و یا برخی بستگانشان دارای تابعیت انگلیسی هستند. کسی که چنین ادعایی میکند از امکاناتی که فضای کشورهای غربی برای فعالیتهای فرهنگی وجود دارد، بیاطلاع است. بسیاری از دفاتر و موسسات فرهنگی شیعی در لندن از شهرداری و دیگر ارگانهای حاکمیتی، کمکهایی را نیز به شکل مستقیم و غیر مستقیم دریافت میکنند. در واقع ساختارهای سیاسی و اجتماعی در غرب، امکاناتی را فراهم میکند که بسیاری از ادیان و مذاهب در سراسر جهان، برای بهرمندی از فضای آزادی مذهبی و دیگر امکانات، تمایل دارند در این کشورها، مراکز دینی و نیز سازمانهای غیر دولتی تاسیس کنند و برای اهداف وآرمانهای خود تلاش کنند. از سوی دیگر در دوران ستم شاهی نیز اغلب انقلابیون در کشورهای اروپایی پراکنده بودند و از فضای آزاد موجود در این کشورها، برای فعالیت علیه رژیم بهره میبردند. بنابراین صرف حضور در یک کشور غربی، دلیل بر داشتن ارتباط ارگانیک نیست. از سوی دیگر التزام به روایتی که کتاب حاضر مدعی آن است، عواقب بسیار وخیمی را به همراه خواهد داشت. جا داشت نویسنده، که مایل است به عنوان یک محقق شناخته شود به جای طرح ادعایی که توان اثبات آن را ندارد به نقد روشمند و علمی روی میآورد و از تکرار شعارگونه کلیشهها، پرهیز مینمود.
4. یکی از مفاهیمی که نویسنده بر آن تاکید دارد و تا پایان نیز هیچ تعریف جامع ومانعی هرچند ابتدایی از آن ارایه نمیشود، مفهوم افراطگرایی شیعی است. به تبع استخدام این واژه، نویسنده میکوشد بین کشتارها، حملات تروریستی و نابسامانیهای موجود در خاورمیانه و این مفهوم یک ارتباط منطقی و علت و معلولی برقرار نماید. او میکوشد افراطیگرایی شیعی را زمینه ساز کشتار و نیز ناامنی و نابسامانی در خاورمیانه و بهانه یافتن جریانهای تکفیری برای کشتار شیعیان معرفی کند. متاسفانه این ادعای نویسنده نیز مانند دیگر ادعاهای مطرح شده در کتاب، به هیچ پژوهش آماری و یا هیچ اثر علمی و یا یک نظریه و تحلیل علمی ارجاع داده نمیشود. از سوی دیگر نویسنده هیچ کوششی نیز برای مستدل کردن سخن خود نمینماید گویی که آنرا یک اصل و بدیهی در نظر دارد. ادعایی که متشکل از گزارههای مختلفی است که هرکدامشان به تنهایی نیازمند اثبات هستند، بدون هیچ پشتوانه نظری و علمی طرح میشوند.کشتارهای شیعیان توسط جریانهای تکفیری، سابقهای تاریخی و طولانی دارد و نابسامانی سیاسی منطقه نیز معلول عوامل بیشماری است که فروگوفتن تمام این علل و عوامل بر سر یک جریان از یک سو ناجوانمردی اخلاقی است و از سوی دیگر فروکاستن و تقلیلگرایی غیر علمی است. گویی کتاب نه یک اثر تحلیلی بلکه یک اعلامیه کلیشهای برای بیرون راندن رقیبان در درون منظومه شیعی است.
5. نویسنده سعی نموده از ایده وحدت اسلامی جانبداری کند. وی در نقد جریان تشیع انگلیسی از اینکه برخی رفتارها، مخل این وحدت هستند، انتقاد کرده و آنرا بازی در زمین دشمن معرفی میکند. اما عجیب آن است که کتابی که میخواهد فرق اسلامی را در کنار هم متحد کند و وحدت اسلامی را دغدغه اصلی خود میداند، گروههای درون شیعی را که صرفا بر سر برخی فروع فقهی با آنان تفاوت نظر دارند را به طور کلی از دایره وحدت اسلامی بیرون میرانند.
6. انتشار این کتاب در فضای فرهنگی و مذهبی ایران از دو اتفاق نامبارک حکایت دارد:
الف) انتشار این گونه آثار ضعیف و بیمایه و برگزاری مراسم رونمایی از اثری که نه ارزش علمی و تحقیقی دارد و نه حتی ارزش ژورنالیستی و صرف هزینههای بسیار برای آن نشان میدهد دانش و پژوهش در این کشور، فاقد جایگاه درخور خود میباشد. به عبارت دیگر نهاد دانش اعم از حوزه و دانشگاه که باید موتور محرک تولید دانش و معرفت باشند به شدت تحت تاثیر عوامل سیاسی هستند. این تاثیر پذیری با تحت شعاع قرار دادن استقلال نهادهای علمی و پژوهشی، فضا را برای نزاعهای سیاسی در عرصه دانش آماده میکند. بخشهایی از نهادهای حاکمیتی با برخی جریانهای دینی و فرهنگی اختلاف نظر دارند و این اختلاف سبب میشود با صرف هزینههای گزاف، آثاری بیمایه له یا علیه جریانی دیگر تولید و به عنوان اثر تحقیقی و علمی منتشر شود.
ب) انتشار این اثر نشان میدهد در مدیریت فرهنگی کشور هنوز سلیقهها و رابطهها حاکم است و هر شخص و یا نهادی که روابط موثرتری داشته باشد در نشر و استفاده از مزایا و بودجههای فرهنگی، بیشتر منتفع است. در شرایطی که کتابهای ارزشمند، علمی و محققانه اساتید حوزه و دانشگاه در ممیزیهای ارشاد ماهها و سالها سرگردان باقی میماند، این اثر با وجود اشکالات عدیده با مجوز به طبع میرسد. به یاد دارم برای چاپ نسخه خطی تحقیق شده یکی از مفاخر شیعه، متوفی قرن نهم هجری، ماهها با اداره ارشادپ مذاکره کردم. بسیاری از مطالب را دستور حذف دادند مگر آنکه از کتب اهل سنت نیز منبع معتبری آن مطالب تاریخی را نقل و تایید کرده باشد. در حالی که کتاب حاضر، قسمت عمده مطالبش، فاقد هرگونه منبع است و آثار بسیاری نیز بر آن مترتب است. اما به علت حضورقدرت در عرصه فرهنگ و همسویی با برخی نهادها این اثر بدون هیچ ملاحظه و مشکلی به چاپ میرسد.
سخن آخر آنکه در تمام کشورهای توسعه یافته که اکنون سهم عمدهای در تولید دانش دارند، نهادهای علمی و فرهنگی از هر نظر مستقل عمل میکنند و در عرصه علم و دانش حب و بغضهای شخصی و ایدئولوژیک بیتأثیر است. همچنین بر عرصه پژوهش بر نهادهای فرهنگی و علمی، شفافیت حاکم است و همگان در مقابل قانون یکسان هستند. تا زمانی که استقلال نهادهای علمی از قدرت و نیز شفافیت و حاکمیت قانون، نهادینه نشود، انتظار تولید دانش و پیشرو بودن در این میدان به یک رؤیا شبیه است تا واقعیت.