مقالات

امامی که حجرالاسود به امامتش گواهی داد

به گزارش شیعه ویوز، دربارۀ دلايل عصمت امام سجاد علیه السلام، علاوه بر نصوص مربوط به امامان دوازده گانه، نصوص ديگري نيز برای امامت ایشان، اقامه شده است.

 

 

 

به گزارش شیعه ویوز، دربارۀ دلايل عصمت امام سجاد علیه السلام، علاوه بر نصوص مربوط به امامان دوازده گانه، نصوص ديگري نيز برای امامت ایشان، اقامه شده است.

 

وقايع زمان حيات

 

حضرت على بن الحسين (عليه السلام) در تاريخ پنجم شعبان سال 38 ه ق. در مدينه چشم به جهان گشود؛ پدر بزرگوار آن حضرت، امام حسين (عليه السلام) و مادر ايشان شهربانو، از شاهزادگان ايرانى است. كُنيه مشهور آن حضرت «ابوالحسن» است. القاب مشهور آن بزرگوار «زين العابدين»، «سجاد»، «زكى» و «ذوالثفنات» (فردي كه اعضاي سجده او در اثر كثرت سجود پينه بسته) مى باشد. آن حضرت در سال 95 هجرى قمرى به شهادت رسيد.

 

وقايع مهمى كه در دوران عمر شريفِ آن حضرت و امامت ايشان رخ داد؛ يكى واقعه كربلا در سال 61 ه ق. بود كه منجر به اسارت آن بزرگوار به همراه خاندان اهل بيت (عليهم السلام) شد. (1)

مورد ديگر واقعۀ حرّه در سال 62 هجرى قمرى بود كه در مدينه واقع شد. (2)

آغاز امامت آن حضرت به سال 61 ه ق. است و امامتش 35 سال به طول انجاميد. دوران امامت آن حضرت توأم با اختناق شديد و سخت گيرى هاى حاكمان بنى اميه عليه شيعيان بود؛ به گونه اى كه بنا به روايتى در ابتداى امر تنها اصحاب آن حضرت پنج تن بوده اند كه اين خود دلالت بر وضعيت خاص آن زمان مى كند.

حضرت در اين دورانِ سخت به تربيت شاگردانى چند مى پردازد كه از جمله: سعيد بن جبير، سعيد بن مسيب، محمد بن جبير بن مطعم، يحيى بن ام الطول و ابوخالد كابلى مى باشند. (3)

آن حضرت فعاليت سياسى، اجتماعى و فرهنگى خود را در قالب دعا آغاز مى كنند و در سايۀ راز و نياز با خدا بسيارى از معارف اسلام را به گوش امت اسلامى مى رساند. مجموعه صحيفه سجاديه، نتيجه كار ايشان در آن دوران بسيار سخت و دشوار است.

 

امامت امام زين العابدين (عليه السلام)

از ديدگاه شيعۀ اماميه، عصمت و افضليت از صفات لازم براى امام به شمار مى رود، (4) چنان كه نص، اساسى ترين راه تعيين امام است؛ (5) معجزه نيز در اين باره نقش نص را ايفا مى كند. (6) با توجه به مطالب ياد شده، دلايل امامت امام زين العابدين (عليه السلام) به قرار ذيل است:

 

نصوص امامت امام سجاد (عليه السلام)

علاوه بر نصوص مربوط به امامان دوازده گانه كه امام سجاد (عليه السلام) نيز در شمار آنان است (7) نصوص ديگرى نيز بر امامت وى دلالت مى كند.

در حديث مشهورى به نام حديث لوح پس از بيان اين كه امامان از صلب امام حسين (عليه السلام) هستند آمده: «… أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ الْمَاضِينَ» (8)

 

اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در هنگام شهادت، وقتى امام حسن (عليه السلام) را به عنوان امام بعد از خود معرفى فرمود به آن حضرت توصيه كردند كه مواريث را به برادرت حسين (عليه السلام) بده، آن گاه به امام حسين (عليه السلام) فرمود: «انّ رسول اللّه يأمرك أن تدفع المواريث من بعدك إلى وُلدك زين العابدين فانّه الحجّة من بعدك ثمّ أخذ بيد زين العابدين وكان طفلاً وقال له: انّ رسول اللّه يأمرك أن توصى بالامامة من بعدك إلى ولدك محمد الباقر واقرئه من رسول اللّه ومنى السلام» (9)

 

از زُهرى تابعى، فقيه و محدث نقل شده كه خدمت امام حسين (عليه السلام) بودم كه على بن حسين (عليهما السلام وارد شد؛ پس امام او را طلبيد و در بغل گرفت و بين هر دو چشم او را بوسيد… پس من گفتم: پس از شما به چه كسى بايد مراجعه كنم. امام حسين (عليه السلام) فرمود: «إلى على ابنى هذا، هو الإمام وابوالأئمة…» (10)

 

معجزه امام زين العابدين (عليه السلام)

درباره معجزه آن حضرت نقل شده كه بين محمد بن حنفيه و امام بر سر امامت اختلاف شد؛ هر دو حجرالاسود را حَكَم گرفتند؛ آن گاه امام سجاد (عليه السلام) از حجرالأسود خواست تا امام را معرفى كند و حجرالأسود به امامت على بن حسين (عليهما السلام) شهادت داد آن گاه محمد بن حنفيه به امامت آن حضرت اعتراف كرد. (11)

 

افضليت امام زين العابدين (عليه السلام)

زُهرى دربارۀ امام زين العابدين (عليه السلام) گفته است: «ما رأيت قريشياً أورع ولا أفضل منه» (12) و «كان على بن الحسين أفضل أهل بيته وأحسنهم طاعة». (13)

سعيد بن مسيب كه از فقهاى برجسته در يثرب بوده درباره امام سجاد (عليه السلام) مي گويد: «ما رأيت قط أفضل من على بن الحسين» (14) و «ما رأيت أورع منه». (15)

زيد بن اسلم فقيه و مفسّر قرآن دربارۀ آن حضرت اين چنين گفته است: «ما جالست فى أهل القبلة مثله أى مثل على بن الحسين». (16)

احمد بن ابويعقوب درباره او گفته است: «كان أفضل الناس وأشدّهم عبادة وكان يسمى زين العابدين…» (17)

واقدى گفته است: «كان من أورع الناس وأعبدهم وأتقاهم للّه عزّ وجلّ…». (18)

تحويل گرفتن مواريث امامت از سوي امام سجاد (ع)

يكى از دلايل و شواهد امامت آن حضرت تحويل گرفتن مواريث امامت است كه حضرت پس از مراجعت از اسارت، آنها را از ام سلمه تحويل گرفت؛ چنان كه در روايات آمده كه امام حسين (عليه السلام) قبل از حركت به سمت مكه اين مواريث را به ام سلمه سپرد (19)؛ لذا مواريث امامت به دست امام زين العابدين (عليه السلام) رسيد و اين، از جمله امورى است كه در منابع اهل سنت هم بدان تصريح شده است.(20)

 

علاوه بر دلايل و شواهد ياد شده، با توجه به وجوب وجود امام معصوم در هر زمان (21) و اين كه در زمان امام زين العابدين (عليه السلام) براى كسى جز ايشان ادعاى عصمت نشده است، لازمۀ عدم پذيرش امامت آن حضرت، خالى بودن امت اسلامى از حجت است، كه نادرستى آن، مورد اجماع امت اسلامى است.

 

با توجه به دلايل و شواهد ياد شده بر امامت امام زين العابدين (عليه السلام) عقيده كيسانيه در مورد امامت محمد بن حنفيه پندارى بيش نخواهد بود. وجوهى كه آنان در عقيده خود به آن استناد كرده اند نيز بى اساس است. (22)

 

پی نوشت ها:

(1)- تاريخ يعقوبى ، ج2 ص ، 243 به بعد؛ البداية والنهاية، ج2 ، ص 286.

(2)- نوادر المعجزات، ص 113؛ دلائل الامامة، ص 199ـ 198؛ تاريخ يعقوبى، ج2، ص 251ـ 250.

(3)- رجال كشى ، ص 107؛ كتاب الزهد، ص 104ـ با اندكى اختلاف در اسامى؛ الاختصاص، ص 8 و 61 با قدرى اختلاف در اسامى افراد؛ اختيار معرفة الرجال، ج1، ص 232.

(4)- الارشاد ج2، ص 138؛ الذخيره، ص 429 و 434؛ النجاة فى القيامه، ص 55 و 65؛ كشف المراد، ص 492 495.

(5)- النكت الاعتقادية، ص 40ـ 44؛ الشافى، ج2 ص 37؛ تقريب المعارف، ص 174.

(6)- الشافى، ج1 ص 196؛ تقريب المعارف، ص 174؛ الباب الحادى عشر، ص 88.

(7)- الاختصاص، ص 207ـ 208؛ كفاية الاثر، ص 53 و 59.

(8)- كافى ، ج1 ، ص 527ـ 528.

(9)- كافى، ج1 ص 297ـ 298، باب نص بر امامت امام حسن (عليه السلام).

(10)- كفاية الاثر، ص 234.

(11)- الغيبة ، ص 18.

(12)- البداية والنهايه، ج9، ص 122، تهذيب التهذيب، ج7، ص 269؛ تاريخ دمشق، ج41، ص 366 با اندكى تفاوت.

(13)- تهذيب الكمال، ج20، ص 386؛ تاريخ دمشق، ج41، ص 372.

(14)- تاريخ يعقوبى، ج2، ص 303.

(15)- تهذيب التهذيب، ج7، ص 269؛ تاريخ دمشق، ج 41، ص376.

(16)- تاريخ دمشق ، ج41 ، ص 373.

(17)- تاريخ يعقوبى، ج2، ص 303.

(18)- البداية والنهاية، ج9، ص 122.

(19)- كافى، ج1، ص 304.

(20)- طبقات الكبرى، ج1، ص 486 و 488.

(21)- المقنع فى الغيبة، ص 34ـ 36، الاقتصاد، ص 187؛ المسلك فى اصول الدين، ص 306.

(22)- الفصول المختاره، ص 296ـ 350، كمال الدين و تمام النعمه، ص 32.

اخبار مرتبط

دکمه بازگشت به بالا