نگاهي گذرا به پنجشنبه سیاه تاریخ
یکی از مصیبت های بزرگ و تلخ تاریخ اسلام ، مصیبت ِغربت و مظلومیت و آزار و اذیت و همچنین تهمت به ساحت مقدس حضرت خاتم الانبیاء محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله است که مدعیان دلسوزی اسلام و قرآن، وقتی به این قسمت از تاریخ سیاه و ننگین بشری می رسند ، خود را به عالم خواب و بی اطلاعی می سپارند و تلخ ترین رویداد تاریخ بشریت را در پس پرده های کینه و نفاقشان پنهان می کنند ؛ غافل از آنکه خورشید روزی از پس پرده ها بیرون و حق از باطل شناخته خواهد شد.
روزهای تلخ و ننگینی که چند روز قبل از شهادت مظلومانه رسول خدا صلی الله علیه و آله که توسط دو تن از همسران حضرتش با زهر کین مسموم و به شهادت رسیدند، به وقوع پیوست.
پنجشنبه سیاهی که تاریخ، خجل و شرمسار از بیان آن واقعه است.
پنجشنبه سیاه و ننگینی که قبل از به شهادت رسیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله به وقوع پیوست.
پنجشنبه سیاهی که حرمت ها را یکی پس از دیگری از بین برد و اسلام حقیقی را به اسلام سقیفه ای مبدّل کرد.
پنجشنبه سیاهی که قلب اولیای خدا را جریحه دار و فرشیان را عزادار و عرشیان را ماتم زده و ملتهب کرد.
پنجشنبه سیاهی که مصیبتش از تمامی مصائب عالم سخت تر و سنگین تر بود ؛ تا آنجا که پاره وجود رسول خوبی ها ، حضرت عصمت الله الکبری فاطمه زهرا سلام الله علیها درباره آن فرمودند : «وَ اُزيلَتِ الحُرمَة عِندَ مَماتِه. فَتِلکَ وَاللّه النازِلَة الکُبرى، وَالمُصيبَة العُظمى ؛ به هنگام شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن بی ادبی ای که بر حضرت نمودند، حرمت ها به کلی از بین رفت.پس آن به خدا قسم گرفتاری بزرگ و مصیبت عظمی است … .
آری! آن بی حرمتی آنقدر دردناک بود که ابن عباس به اندازه ای گریه و ناله کرد تا اشک چشمانش سنگریزه ها را خیس نمود.
متفکران جهان اسلام بر این امر واقفند که سرمنشاء همه ی ظلم ها و اختلافات امت اسلام و تمامی بی حرمتی ها به مقدسات مسلمانان محصور به آنان است که پنجشنبه سیاه تاریخ را بوجود آوردند. پنجشنبه تاریک و ننگینی که قلم سر افکنده و زبان خجالت زده ی آن بی ادبی است .پنجشنبه سیاه و ظلمانی که ابن عباس آن را به نام (رزیّه : مصیبت بزرگ) خوانده است. آن زمانی که قلب مبارک پیامبر خدا را به درد آوردند و وجود نازنین حضرتش را آزرده و پریشان خاطر نمودند. براستی این مصیبت نه تنها اشک بلکه خون از دیدگان هر مسلمان آزاده ای جاری می کند که چگونه درلحظات آخر عمر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله ، عده ای، حضرتش را اذیت نموده و ایشان را دلشکسته و ناراحت و قلب مبارکش را جریحه دار کردند، با آنکه قرآن مجید می فرماید: (إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً) ؛ آنان که خدا را توسط اذیت رساندن به رسولش آزار می دهند ، و رسول خدا را توسط اذیت رساندن به اهل بیتش آزار می دهند ،خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت نموده و عذاب خوار کننده ای برای آنان مهیّا فرموده است. «الاحزاب 57»
قبل از آنکه این روایت و حقیقت تلخ تاریخ را که در کتب معتبر نزد اهل تسنن نیز نقل شده و آن را از همین کتاب ها، بازگو کنم از تمامی مسلمان آزاده و غیور پیروان ادیان الهی وآسمانی پوزش می طلبم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در پنج شنبه آخر عمر شریفشان تصمیم گرفتند، سندی زنده در باب خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام، به یادگار گذارند و خطاب به حاضران فرموند: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید»؛ پس از اين درخواست، “عمر بن خطاب” به مخالفت با رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و گفت: بیماری بر اين مرد (یعنی پیامبرـ والعیاذبالله ـ) چیره شده است و هذیان می گوید، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را بس است.
بخاری از بزرگان علمی اهل تسنن که مولوی ها کتاب او را مقدّس و بدون اشکال و صحیح می پندارند!، این واقعه تلخ را در کتاب صحیح البخاری ، جلد ۳ ، صفحه ۱۱۱۱ ، حدیث ۲۸۸۸ ، کتاب الجهاد والسیر ، بَاب جَوَائِزِ الْوَفْدِ هل یُسْتَشْفَعُ إلى أَهْلِ الذِّمَّهِ وَمُعَامَلَتِهِمْ چنین روایت می کند :
عَنِ ابْنِ عَبَّاس رضى الله عنهما أَنَّهُ قَالَ یَوْمُ الْخَمِیسِ، وَمَا یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ یَوْمَ الْخَمِیسِ فَقَالَ “ائْتُونِی بِکِتَاب أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا “. فَتَنَازَعُوا وَلاَ یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم .
ابن عباس می گفت: روز پنجشنبه و چه روزی بود آن روز ، وگریه کرد که اشک چشمش سنگریزه ها را خیس کرد، سپس گفت: روز پنجشنبه بیماری بر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شدید شد ، فرمود : کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید ، حاضران اختلاف کردند در حالیکه چنین عملی در حضور پیامبر خدا شایسته وسزاوار نبود، گفتند : او بیمار است و هذیان می گوید .
ابن اثیر نیز در النهایه ، جلد ۵ ، صفحه ۲۴۴ مینویسد: أهْجَر فی منطقه یُهجِر إهجارا : إذا أفحش ، وکذلک إذا أکثر الکلام فیما لا ینبغی… والقائل کان عمر .
أهَجَرَ .
عینی در شرح صحیح بخاری جلد ۱۴، صفحه ۲۹۸ در این باره میگوید: هذه العبارات کلها فیها ترک الأدب والذکر بما لا یلیق بحق النبی صلى الله علیه وسلم ، و لقد أفحش من أتى بهذه العباره .
غزالی در کتاب سرّ العالمین جلد ۱ ، صفحه ۱۸مینویسد: ولما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواه وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر دعوا الرجل فإنه لیهجر .
یعنی : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قبل از آنکه از دنیا بروند فرمودند : کاغذ و دواتی بیاورید تا نزاع و اختلاف در خلافت را از بین ببرم و شخصی را که سزاوار خلافت بعد از من است معرفی کنم . عمر گفت : این مرد را رها کنید که به تأکید هذیان میگوید .
این رویداد تاریخیِ بسیار ناروا ،آنقدر تلخ و دردناک بود که ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه جلد 6 صفحه 300 نقل می کند که: شهرستانی از مورخین بزرگ نزد اهل تسنن در کتاب ملل و نحل خود می نویسد: مخالفت خلیفه دوّم با درخواست رسول خدا سبب اختلاف موجود در جهان اسلام شد، و این زیان بزرگ و خسارت بی نظیر بشری نیز رقم خورد و تاریخ از مصائب دیگری نیز حکایت دارد. «مختصر منهاج السنه جلد 2 صفحه 370 و منهاج الکرامة فی معرفة الامامة صفحه110»
آری! اختلاف امت اسلام و تفرقه موجود بین مسلمانان به نص کتاب های اهل تسنن ، از آنجا آغاز شد و لذا می بایست دانشمندان و علمای جهان اسلام فکری برای این امر مهم کنند و تقریب مذاهب را در تبعیت از ولایت حق به سایر مذاهب بچشانند و آرزوی دیرینه رسول خدا صلی الله علیه و آله را که همان وحدت بی نظیر امت اسلام است تحتِ لوای قرآن مجید ، رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام محقق سازند.
پژوهشگران و بزرگان اهل تسنن نیز اگر واقعاً از این اتفاق ناگوار که تاریخ اسلام را لکه دار وسیاه نموده و امت اسلامی را متفرق و به جان هم انداخته مطلع نبودند و این موضوع دردناک را مطالعه نفرمودند و یا از منابع معتبر نزد عامه مطلع نیستند ، می توانند این واقعه را در معتبرترین کتاب های نزد خود مطالعه فرمایند تا حقیقت حق و باطل برآنان آشکار شود.
کتاب هایی همانند : صحیح بخاری :جلد ۱ صفحه ۱۲۶و ۱۲۷ حدیث ۱۱۴ ، صحیح بخاری : جلد ۱ صفحه ۳۶ حدیث ۱۱۴ ، صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۳۱ حدیث ۳۰۵۳ کتاب الجهاد و السیر ، صحیح بخاری جلد۴ صفحه ۶۶ حدیث ۳۱۶۸ ، صحیح بخاری جلد ۵ صفحه ۱۳۷ حدیث ۴۴۳۱ ، صحیح بخاری جلد ۸ صفحه ۶۱ حدیث ۷۳۶۶، تاریخ الطبری جلد ۳ صفحه ۱۹۳، صحیح مسلم جلد ۵ صفحه ۷۵ حدیث ۴۱۲۴ ، معجم اوسط طبرانی جلد ۵ صفحه ۲۸۸ ، معجم الزوائد الهیثمی جلد ۹ صفحه ۳۴ ، کنز العمال متقی هندی جلد ۵ صفحه ۶۴۴ ، طبقات ابن سعد جلد ۲ صفحه ۲۴۳ ، مسند احمد جلد ۳ صفحه ۲۴۳ ، مسند احمد صفحه ۲۹۳ ، تاریخ کامل ابن اثیر جلد ۲ صفحه ۳۲۰ ، فتح الباری ابن حجر عسقلانی جلد ۸ صفحه ۱۰۱ ،کشف الغمه جلد ۲ صفحه ۴۷ و … .
به راستی با وجود این همه سند و مصدر برای این مطلبِ ناگوار جای سؤال نیست که مدعیان دلسوزی اسلام در دانشگاه الازهر مصر و مدارس علوم دینی عربستان و غیره که فریاد وا اسلامای آنان گوش فلک را پُر کرده و خود را پیرو رسول خدا و سنت رسول می دانند ، چرا تا به امروز از بزرگترین ظلمی که در حق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد دفاع نکرده و نمی کنند؟ چرا این وقایع تلخ تاریخ را برای جوانان مظلوم اهل تسنن بیان ننموده و تشریح نمی نمایند؟! واقعاً جوانان اهل تسنن چگونه می توانند به بزرگانشان اعتماد کنند در حالی که علمای الازهر و مولوی های اهل تسنن حتی حاضر نمی شوند واقعیت های تاریخ را از کتاب های مورد تأیید خودشان برای این جوانان مظلوم بیان کنند.
آری! عاشورا و حرمت شکنی های آن و حرمت شکنی ها نسبت به خاندان وحی و رسالت ، و بیت شریف امامت و ولایت ، همه و همه منشأش همانجایی است که حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بین بردند ، اکابر علمی جهان اسلام،بلکه دانشمندان تاریخ شناس، عاشورا را نتیجه آن بی حرمتی علنی به ساحت مقدس نبوی که قرآن مجید درباره حضرتش می فرماید : (ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ـ النجم 3 و 4) و نسبت هذیان دادن به وحی ، و زمینه سازی کردن برای سقیفه و مصادره فدک از حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و غصب خلافت از امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام که لباس خلافت و ولایت را خدای متعال به او عنایت نموده و در قرآن مجید فرموده : (انما وليکم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون؛ مائده ـ 55) که شیعه و سنی اتفاق دارند که منظور قرآن مجید امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام اند و سپس پایه ریزی همه ی اختلاف ها ، فرقه گرایی ها، بی حرمتی ها ، ظلم ها ، و بی عدالتی ها تا به امروز شدند.
هدف ما از یادآوری این مطالب مهم تاریخ آن است تا با اتمام حجت و روشن نمایی تاریخ بتوانیم در پرتو حصن حصین ولایت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و قلعه امن دو ثقل بزرگ و تنها یادگار ارزشمند رسول خدا، یعنی «قرآن مجید و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام» در مسیر کمال و انسانیت قدم برداشته و به کمک یکدیگر وحدت بی نظیر مسلمین را در پرتو قرآن و عترت، به رخ جهانیان کشانیده و آن را در تاریخ اسلام رقم بزنیم، وحدتی که فرمان قرآن مجید بوده و آرزوی حضرت رحمت للعالمین صلی الله علیه و آله است.
تأکید می نمائیم که خدا، قرآن، رسول الله، اوصیاء حضرت و بزرگان مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، که همه از منادیان وحدت امت اسلامی بوده اند به ما آموختند، وحدت مسلمین در پرتو تبعیت از قرآن و عترت، لازمه امت اسلامی در مقابل جهان کفر بوده، ولکن مذاکرات علمی رسانه ای، منافاتی با آن وحدت ناگسستنی ندارد.
محمد اميري سوادکوهی
قم المقدسه