سلمان محمدی کیست ؟
سلمان فارسی از صحابه مشهور پیامبر و از شخصیت های بسیار بزرگ اسلام به شمار میرود. وی دهقانزاده ای ایرانی از ناحیه «جی» در اصفهان یا به روایت دیگر از نواحی رامهرز خوزستان بود. نام اصلی او روزبه بود. او از اوصیاء حضرت عیسی بن مریم علیهماالسلام بود و چون دریافت که ظهور پیامبر آخرالزمان ، خاتم النبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نزدیک است، خانه را ترک گفت و به سفر پرداخت. مدتی در شام و موصل اقامت جست تا آن که در سرزمینهای عربی به اسارت قبیله بنی کلب در آمد و مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب برد.
سلمان در این شهر از ظهور پیامبر آگاه شد و چون نشانه های خاتم الانبیاء را با پیامبر اسلام منطبق دید اسلام آورد. پیامبر اکرم او را از صاحبش خرید و آزادش کرد. از آن زمان، سلمان ملازم رسول خدا گشت و نزد او جایگاهی خاص یافت.
در جنگ خندق، به پیشنهاد سلمان خندقی در اطراف مدینه کندند.بدین ترتیب سپاه ده هزار نفری مشرکان تنوانست آسیبی به مسلمانان برساند.
طبق روایتی مشهور، پیامبر سلمان را از اهل بیت خود شمرده است. پیامبر فرمود:«سلمان منا اهل بیت
پس از شهادت پیامبر، سلمان از معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار گرفت. او نزد امیرالمؤمنین نیز منزلتی بسیار والا داشت.
سلمان هیچگاه از حقوق بیت المال برای خود چیزی برنداشت و همهی آنرا صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت.
فضائل سلمان فراوان و روایات در شأن او بسیار است. شیخ طوسی در کتاب امالی خود از منصور بن رومی روایت میکند:
روزی به امام صادق علیه السلام گفتم:«ای مولای من، سخن سلمان فارسی را فراوان از شما میشنوم. سبب آن چیست؟
فرمود:«مگو سلمان فارسی. بگو سلمان محمدی. سبب آن که او را زیاد یاد میکنم این است که او به سه خصلت بزرگ آراسته بود: اول آن که خواستهی مولایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بر خواستهی خود مقدم میداشت؛ دیگر اینکه فقرا را دوست میداشت و آنان را بر ثروتمندان ترجیح میداد و سوم اینکه به علم و علما محبت داشت.
از امیرالمومنین علی علیه السلام درباره سلمان پرسيدند. حضرت پاسخ داد: سلمان كسى است كه از سرشت وطينت و روح ما آفريده شده و خدای متعال او را به آغاز و انجام و آشكار و نهان علوم ، مخصوص ساخته است .
آنگاه حضرت اين واقعه را نقل مى كند كه : من و سلمان در حضور پيامبر بوديم مردى باديه نشين وارد شد و سلمان را كنار زد و در جاى او نشست . پيامبر كه از اين برخورد، بشدت رنجيد، به آن مرد گفت :
اى مرد! آيا كسى را كنار مى زنى كه خدا در آسمان و پيامبر خدا در زمين دوستش مى دارد؟ كسى كه جبرئيل از سوى خداوند مأمورم مى كرده كه سلامش دهم . سلمان از من است ، هر كس به او جفا و آزار كند مرا آزرده است . هر كه او را دور كند مرا دور كرده ، هر كه او را نزديك سازد، مرا نزديك ساخته است . اى اعرابى ! درباره سلمان خطانكن ، همانا پروردگار ماءمورم ساخته كه به او علم بلايا و منايا (پيشگوئى از آينده و مقدرات مردم ) و تعبير خواب و نسب شناسى بياموزم . آن مرد گفت : يا رسول الله ، فكر نمى كردم كه سلمان بدين پايه باشد كه فرمودى . مگر نه اينكه يك مجوسى بود و مسلمان شد؟
حضرت فرمود: من از سوى خدا سخن مى گويم و تو با من گفتگو مى كنى ؟ سلمان مجوسى نبود، و ايمان باطنى داشت .
آنگاه ، حضرت با تلاوت آياتى كه مضمونش تسليم و پذيرش در برابر رسولخدا است ، فرمود: اى اعرابى ! آنچه را گفتم ، بگير و درياب و از سپاسگزاران باش و انكار مكن كه از معذبين گردى .
سخن پيامبر را بپذير، تا از ايمنان باشى .
در اهميت مقام سلمان نزد پيامبر، همين بس كه شبها، پيامبر براى سلمان درس خصوصى داشت . پيامبر فرمود: پروردگارم مرا خبر داده كه چهار نفر از اصحابم را دوست دارد و مرا هم به محبت آنان فرمان داده است . گفتند: يا رسول الله آنها چه كسانى هستند؟ هر كدام از ما دوست داريم كه از آنان باشيم
فرمود: على علیه السلام، ابوذر و سلمان و مقداد
قلب آگاه سلمان و استعداد انديشه و افزونى ايمانش سبب شده بود كه فضائل بسيارى را بخود اختصاص دهد و مورد توجه رسولخدا و اميرالمومنين باشد. نامه حكمت آميزى كه صدیق اکبرعلى علیه السلام خطاب به سلمان نوشته است ، گوياى آمادگى خاص سلمان براى درك معارف دين است . در اين نامه ، حضرت ، پس از ستايش خدا و درود بر پيامبر، فرموده است :
دنيا همچون مارى است نرم ، كه سم آن كشنده است . از فريبائيهاى دنيا اجتناب كن ، كه دوستى اش با تو بسيار اندك است . غم دنيا را رها كن ، كه آنرا وداع خواهى كرد و اوضاع آن دگرگون خواهد شد.هر وقت كه به دنيا بيشتر علاقه پيدا كردى ، از آن بيشتر وحشت كن ، زيرا شيفته دنيا، به همان اندازه كه به شادى اطمينان پيدا مى كند به گرفتاريهاى بيشتر كشانده مى شود و هر چه به دنيا بيشتر انس مى گيرد، به ترس ، نزديك تر مى شود.
در جاى ديگر خطاب به ابوذر فرموده است :
اى ابوذر! اگر سلمان آنچه را ميداند با تو بگويد به كشنده او رحمت خواهى فرستاد! اى ابوذر! سلمان ، باب الله در روى زمين است .
مؤ من كسى است كه او را بشناسد و هر كه او را انكار كند و نشناسد كافر است . سلمان از ما خاندان است.
همچنين در لسان مبارک امیرالمومنین على علیه السلام، سلمان به لقمان حكيم تشبيه شده است كه سلمان از ما اهل بيت است و شما همچون سلمان را كه مثل لقمان حكيم است ، كجا مى يابيد؟
سلمان ، گرچه در مدائن به سر مى برد ولى در دل مسلمانان مدينه جاى داشت و مورد توجه و عنايت خاص اميرالمؤ منين (ع ) بود. تا آنجا كه هنگام وفات سلمان ، حضرت امير (ع ) به اعجاز، خود را براى تدفين سلمان ، به مدائن رساند.
جابر بن عبدالله انصارى نقل مى كند:
امير المؤ منين نماز صبح را با ما خواند، آنگاه رو به ما كرد و فرمود: اى مردم ! پاداش شما از جانب خدا، در سوگ درگذشت برادرتان سلمان ، افزون باد!…
آنگاه عمامه و لباس هاى پيامبر را پوشيد و تازيانه و شمشير او را برگرفت و بر شتر پيامبر سوار شد و در معيت و همراهى قنبر بطرف مدائن حركت كرد و پس از چند لحظه اى در مدائن ، جلو خانه سلمان پياده شدند
همچنانكه گفتيم ، سلمان جزو خانواده رسالت و از پروردگان خانه وحى محسوب مى شد و در تمام لحظات ، از حضور پيامبر و على و حتى حضرت زهراسلام الله علیها بهره هاى معنوى مى برد.
از جمله فيض هائى كه سلمان از حضرت زهرا(س ) آموخته بود، دعاى نور بود. دعاى نور را كه حضرت فاطمه از پدرش رسولخدا فرا گرفته بود و هر صبح و شام مى خواند. به سلمان هم آموخت .
سلمان مى گويد: بخدا قسم من اين دعا را به بيش از هزار نفر از اهل مكه و مدينه كه مبتلا به تب بودند، ياد دادم و همه آنها شفا يافتند.
سلمان محمّدی، در سال 35 یا 36 هجری در مدائن وفات یافت و همانجا بدستان مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام به خاک سپرده شد.
حضرت علی (ع) در آخر کار با دست خود بر روی قبر سلمان شعر زیر را نوشتند
وفدت علی الکریم
وفدت علی الکریم بغیر زاد *** من الحسنات والقلب السلیمی
وحمل زاد اقبح کل شیی *** اذا کان الوفود علی الکریمی
ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم
و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشت ترین کار است