اشعار جانکاه امام حسین علیه السلام در شب عاشورا
امام سجّاد علیه السلام می فرماید: من شب عاشورا نشسته بودم و عمّه ام نزد من بود و از من پرستاری می فرمود.
امام سجّاد علیه السلام می فرماید: من شب عاشورا نشسته بودم و عمّه ام نزد من بود و از من پرستاری می فرمود.
در آن هنگام پدرم به خیمه خود رفت و جون غلام ابوذر در نزد آن حضرت سرگرم اصلاح شمشیر ایشان بود و پدرم این اشعار را می فرمودند:
یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیل ٍ
کَمْ لَکَ بِالاِشراقِ و الاَصیلِ
مِنْ صاحِبٍ اَوْ طالِبٍ قَتِیلٍ
وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالبَدیلِ
وَ اِنَّما الاَمْرُ اِلَی الْجَلیلٍ
وَ کُلُّ حَیٍّ سالِکٌ سَبِیلیِ
اف بر تو ای روزگار یار ستمگر
چند به صبح و پسین چو گرگ تناور
بر کنی از یار و دوست، افسر و همسر
نیست قناعت ورا به اندک و کمتر
کار همانا است سوی حضرت داور
هر که بود زنده راه من رود آخر
و در بعضی از روایات، شعر آخر، این گونه آمده:
ما اَقْرَبُ الْوَعْدُ مِنَ الرَّحِیلِ
اِنَّما الاَمْرُ اِلَی الْجَلیلِ
اکنون که نزدیک است وقت کوچ کردن *** جز بار گاه عزّتش نبود پناهی (1)
امام حسین علیه السلام این اشعار را دو بار یا سه بار خوانند، من آن اشعار را شنیدم و مقصود امام را دریافتم، گریه گلویم را گرفت، اما خود را نگه داشتم و خاموش شدم و دانستم بلا فرود آمده است.
۱- ترجمه ارشاد مفید ج۲ ص۹۶- ترجمه لهوف ص۸۱