دانشگاه بزرگ «فقه و فضيلت»
گفتاري از آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظلّه الوارف به مناسبت شهادت امام جعفر صادق عليه السلام
بايد شيعيانِ مكتب ائمه عليهم السلام، در روز شهادت امام جعفر صادق عليه السلام، همانند سابق در مجالس عزاي آن حضرت شركت كنند و با شكوه هر چه بيشتر ايام شهادت آن امام عزيز را تجليل و احترام نمايند كه تعظيم مثل اين روز، تعظيم دين و احكام الهي است.
همه بايد با برپايي مجالس وعظ، خطابه و بيان فضايل امام صادق عليه السلام و نيز به راهانداختن هيئتهاي عزاداري، ارادت خود را به خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام اظهار نمايند كه تعظيم و بزرگداشت شخصيت بينظير آن امام بزرگوار، تعظيم شعائر است: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»
بسم الله الرحمن الرحيم
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»
حضرت صـــادق، امــام راستين
پيـــشـوا و مقتـداي اهــل ديـن
درّ بحـــر اصــطفـا، شمـس هُدا
افتــــخار اصــفيــا و اوليــــا
كــرد احيا، شرع جدّشمصطفــي
داد رونــق، رســم و آئيــن ولا
صيت فضلش عرصهي غبرا گرفت
نهضـــت او سر بسر دنيا گرفت
مكــتب فقه و فضيلت بــاز كرد
دعـــوت مردم ز نــو آغاز كرد
ذو المكارم ذوالفضائل ذو الكمال
عدل قـــرآن، رهنماي بيهمال
مــدرس او، مشعل تابـــان نور
علـم وحيـاني در آن اندر ظهـور
صفبصف در آن رجال علم ودين
از افاضات جنــابش خوشهچيـن
عالمان در مدرسش، چون مفلسان
بــر در اعيــان و اشراف زمــان
از جهان شد سوي بستان وصــال
بارگــــاه قرب حيّ ذو الجــلال
مـــتصل گرديـــد با غيب وجود
گشت فارغ زين قيود و زين حدود
گفتن و نوشتن درباره پيشواي ششم حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و بيان اوصاف آن حضرت، در يك سخنراني، مقاله و دهها، صدها و هزاران سخنراني و مقاله امكان ندارد.
اخيراً يكي از دانشمندان به نام استاد اسد حيدر كتابي پيرامون شخصيت امام جعفر صادق عليه السلام و علوم و فضايل آن حضرت نوشته است كه تا جلد پنجم آن به نظر حقير رسيده است. همچنين دانشمندان ديگر، مانند استاد ابو زهره استاد جامع الأزهر در اين موضوع، كتابها نوشتهاند و در هزارها كتاب و مصادر و مآخذ اسلامي به مقامات بلند علمي و آراي آن حضرت در رشتههاي مختلف علوم به طور تفصيل يا اجمال اشاره شده است.
اوضاع و احوال سياسي كشورهاي اسلامي در نيمهي اول قرن دوم هجري به حضرت صادق پيشواي به حق ناطق عليه السلام مجال و فرصتي داد كه بزرگترين نهضتهاي علمي را مخصوصاً در قسمت علوم اسلامي رهبري فرمايد و مكتب و مدرسهاي افتتاح كند كه معروفترين علماء اسلام در آن تلمّذ و شاگردي كرده و اخذ حديث و علم نمايند.
ابوحنيفه پيشواي مذهب حنفي، مالك بن انس پيشواي مالكيان، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، شعبه، ابن جريح، قطان، محمد بن اسحاق، يحيي ابن سعيد ابو ايّوب سجستاني، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، جابر جعفي بكرو حمران و زراره و عبدالملك پسران اعين، حفص قاضي، هشام بن الحكم، هشام بن سالم، اعمش و مشاهير ديگري امثال آنان، شاگرد آن حضرت بودهاند؛ اصحاب و شاگرداني كه به نقل ابن عقده – يكي از بزرگترين حفاظ علماء اسلام – در كتاب (اسماء الرجال الذين رووا عن الصادق عليه السلام) از چهار هزار بيشتر بودند.[1]
صيت علوم حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، بلاد و مجامع علمي اسلامي را فرا گرفت و علماء عراق و حجاز و خراسان و شام از ايشان اخذ علم نموده و در مشكلات علمي و معضلات مسائل اسلامي تنها آن حضرت حلال مشكلات و دفاع معضلات بود.
علم توحيد و خداشناسي، تفسير، فقه، حديث، آداب و اخلاق اسلامي، احتجاج با ارباب ملل و نقد آراء طبيعين و زنادقه و ساير فنون اسلامي در همه قسمت، در مكتب آن حضرت تدريس ميشد و به يُمن تربيت امام ششم در تمام آن فنون، مردان نامي و مؤلفين و ارباب نظر بسيار شدند و علوم اسلام از حال ركودي كه در دوران تسلط بنياميه داشت خارج و با يك سير بسيار عجيب راه تكامل و انتشار را پيمود و معلوم شد كه همانطور كه حديث متواتر ثقلين و صدها احاديث ديگر بر آن دلالت دارد براي اخذ علم و هدايت و معارف ديني بايد در خانه اهل بيت عليهم السلام را كوبيد و به حبل ولايت ايشان معتصم گرديد، حتي مثل منصور خليفه بني عباس رسماً به مقام علمي و شخصيت روحي حضرت صادق عليه السلام اعتراف ميكرد و علم و مقامات آن حضرت را موهبت الهي و افاضه رباني ميدانست و ميگفت: «إنّ جعفراً كان ممّن قال الله فيه: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» و كان ممّن اصطفي الله و كان من السابقين بالخيرات»[2].
راجع به مقام رهبري علمي آن حضرت در علوم اسلامي و هزارها تربيتشدگان آن عالي مكتب امامت و ولايت، مجال سخن به قدري دامنهدار است كه امثال اين نوشتارها و گفتارها به شرح آن وافي و كافي نيست و مراجعه مختصر به كتب كلام و توحيد و الهيات و حديث و فقه و تفسير و ساير علوم و قرآن و تاريخ و غيرها صحت اين دعوي را بر همه كس روشن ميسازد.
آنچه كه بيشتر شايان توجه و تأمل است اين است كه رهبري آن حضرت در علوم اسلامي منحصر نيست بلكه در ساير دانشهاي متنوعه مانند نجوم و هيئت و رياضي و طب و تشريح و معرفة النفس و شيمي و نباتشناسي و علوم ديگر از اين قبيل نيز شاگرداني تربيت كرد كه در اين فنون معروف و مشهورند و همان مقالات و احاديث و كتابهايي كه از ايشان در صفحه روزگار باقي مانده و زينتبخش كتب مسلمين است، مانند توحيد مفضل و رساله اهليلجه و مباحثات آن حضرت با ملاحده، همه و همه شاهد اين گفتار است كه مكتب حضرت مانند يك دانشگاهي بود كه دانشكدههاي عمده در علوم مختلفه در آن تأسيس شده باشد و در هر مكتب و دانشكده مباحثه و درس و تحقيق راجع به علم خصوصي تعقيب و دنبال شود.
شاگردان آن حضرت، رشتههاي مختلف علم، مانند كلام، مناظره، الهيات، فقه، تفسير، حديث، ادب، علوم طبيعي، شيمي، منافع الأعضاء و رشتههاي ديگر را از مكتب آن حضرت فرا ميگرفتند و اين مكتب آن حضرت بود كه بزرگترين علماي علوم قرآن و فقه و كلام و شيمي و غيره را به دنيا تحويل داد و افرادي مانند محمّد بن مسلم، زراره، هشام، ابان بن تغلب، ابوحنيفه، مالك بن انس هم از شاگردان آن حضرت بودند.
به طور مثال، يكي از علومي كه مسلماً حضرت صادق عليه السلام تدريس نموده و عنايت به آن داشتهاند علم شيمي بوده كه سرانجام از آن دانشگاه بزرگ، مردي نابغه به نام جابر بن حيان فارغ التحصيل شد كه اگر از زمان جابرين حيان تا حال دنبال نتايج استفادههاي اين مرد را از امام ششم و فحصها و تحقيقات و بحثهاي علمي او را گرفته بوديم و به علوم ديگر كه مورد نياز جوامع متمدن و پيشرفته است اهميت داده بوديم، امروز در ميدان مدنيت مادي، به غرب و اروپا و آمريكا كه هرچه دارند از دولت سر اسلام و اصول عاليه آن و از بركات مساعي علماء مسلمين دارند محتاج نميشديم.
غرض آنكه حضرت صادق عليه السلام يك قوه فكريه در عصر خودشان بودند كه به تدريس علوم اسلاميه و علوم قرآن و سنّت و عقايد اكتفا نفرموده، بلكه به بحث در عالم كائنات و اسرار آن پرداخته، و در افلاك، مدارات شمس و قمر و نجوم، علومي را اظهار كردند كه در ضمن آن مقدار نعمتهاي خدا را بر انسان تعليم فرموده و وحدانيت خالق را از ابداع مخلوق و از تعدد اشكال و رنگها و غير آن به مردم آموختند.
اين مكتب والاي علمي حتّي دانشمندان بزرگ از مخالفان مكتب اهل بيت عليهم السلام، را به اعتراف واداشت و همه به صراحت اعلم و افقهبودن آن امام به حق ناطق را بيان كردند: ابوحنيفه رئيس احناف ميگويد: «مَا رَأَيْتُ أفقَه مِنْ جَعْفَر بْنِ مُحَمَّد؛ من فقيهتر از جعفر بن محمد نديدهام.»[3]
يا اينكه نجاشى در رجال خود از احمد بن عيساى اشعرى نقل كرده كه ميگويد: «قال: خرجت إلى الكوفة في طلب الحديث فلقيت بها الحسن بن علي الوشاء فسألته أن يخرج الي كتاب العلاء بن رزين القلاء و أبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إليّ فقلت له: أحب أن تجيزهما لي. فقال لي: رحمك الله و ما عجلتك اذهب فاكتبهما و اسمع من بعد. فقلت: لا آمن الحدثان. فقال: لو علمت أن هذا الحديث يكون له هذا الطلب لاستكثرت منه فإني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول حدثني جعفر بن محمد؛ من در طلب علم حديث به كوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسيدم، به او گفتم: كتاب علاء بن زرين و ابان بن عثمان احمر را به من بدهيد تا از روى آنها نسخهبردارى كنم؛ او آن دو كتاب را من داد، گفتم: اجازه روايت نيز بدهيد. فرمود: خدا تو را رحمت كند، چقدر عجله دارى ببر بنويس؛ سپس بيا براى من بخوان تا بشنوم؛ آنگاه اجازه روايت بدهم.
گفتم: بر خودم از پيشامدهاى زمان خاطر جمع نيستم.
حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من ميدانستم كه حديث اينگونه مشترى و خواهان دارد، بيشتر از اين جمع ميكردم. من در مسجد كوفه ۹۰۰ شيخ را درك كردهام كه همه ميگفتند: حديث كرد مرا جعفر بن محمّد.»[4]
و يا روايتي كه از آن حضرت در مورد حج نقل شده است كه چهارصد حكم شرعي در مورد حج از آن استفاده ميشود و ابوحنيفه ميگويد: «اگر امام صادق عليهالسلام نبود مردم مناسك حجّ خود را نميدانستند.»
واقعاً اين چه مدرسه و دانشگاه بزرگي بود كه موافقان و مخالفان را به تعجب و حيرت واداشت و به مرور زمان نشان داد اينكه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله بارها ميفرمود: عترت من، اهل بيت من؛ «أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي» و يا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ» همين طور نبود كه مثلاً چون قوم و خويش او هستند اين را بفرمايد، بلكه براي همين مقامات و علوم و درجاتي بود كه اينها داشتند.
و اما متأسفانه سياست به سمت ترك رجوع به اهل بيت عليهمالسلام پيش رفت تا آنجا كه مثل بخاري از حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام يك روايت هم نقل نكرده است. به قول شاعر:
قَــــضِيَّــةٌ أشْـــبَهَ بِالمرْزِئَــةِ ** هــذا البُخــاريّ إمــامُ الفِــئَـةِ
بِالصَّادِقِ الــصِّدِّيقِ مـــا إحـتجَ في ** صَــحيــحِهِ وَ احــتـجّ بِـالمرجِئَة
وَمِــثــل عُمران بْـــن حـطان أو ** مَــروان وَ ابْـــن المرأة المـُـخْطِئة
مُـــشْــكِـلَة ذات عــوار إلـى ** حيْــرَة أرباب النَّهْـــى مُـلْجِـئَـة
وَحَــقُّ بَيْــــت يـمــمته الوَرى ** مـــغــذة في السّيـْـرِ أو مُبْطِــئة
إنَّ الإمَــــامَ الصَّادِقَ المجْـــتَـبى ** بِــفَــضْلِهِ الآي أتَــت منـــبئة
أجَـلّ مِنْ في عَـــــصْرِه رُتْـــبَة ** لم يَقْـــتَرِفْ في عُــــمْرِه سَــيِّئَة
قَــــلامة مِـــنْ ظــفـر إبهَـامِه ** تَعْـــدِلُ مِنْ مِثْـــلِ البُخاري مِـئَة
بايد از اين مكتب درس گرفت و در اين دانشگاه بزرگ به معرفتآموزي مشغول شد و قدر اين گنج گرانبها و معارف ناب را دانست.
بايد شيعيان مكتب ائمه عليهم السلام، در روز شهادت امام جعفر صادق عليه السلام، همانند سابق در مجالس عزاي آن حضرت شركت كنند و با شكوه هر چه بيشتر ايام شهادت آن امام عزيز را تجليل و احترام نمايند كه تعظيم مثل اين روز، تعظيم دين و احكام الهي است.
همه بايد با برپايي مجالس وعظ، خطابه و بيان فضايل امام صادق عليه السلام و نيز به راهانداختن هيئتهاي عزاداري، ارادت خود را به خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام اظهار نمايند كه تعظيم و بزرگداشت شخصيت بينظير آن امام بزرگوار، تعظيم شعائر است: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»[5]
[1]. رجال علامه؛ ص201.
[2]. تاريخ يعقوبي؛ ج3، ص117. [3]. طبقات الحفاظ ذهبي؛ الطبقة الخامسة، ص166. [4]. رجال نجاشي؛ شرح حال حسن بن على بن زياد الوشا. [5]. سوره حج، آيه32.