سهمیهها در دانشگاههای ایران به چالشی جدی تبدیل شدهاند و احساس بیعدالتی را در میان جوانان مستعدی که تلاش میکنند تا با شایستگی به تحصیلات عالی دست یابند، افزایش دادهاند.
این موضوع نهتنها نارضایتی اجتماعی را به همراه دارد، بلکه به کاهش کیفیت آموزشی و فرار مغزها منجر شده و ضرورت بازنگری در نظام آموزشی را بهعنوان یک نیاز اساسی نمایان میسازد.
موضوع سهمیهها در دانشگاههای ایران به چالش بزرگی تبدیل شده است.
گزارشها حاکی از آن است که درصد بالایی از پذیرفتهشدگان در رشتههای مختلف، اختصاص به سهمیهها دارد.
بهعنوان مثال، در رشته پزشکی دانشگاه تهران، گفته میشود که ۷۵ درصد از این افراد با سهمیهها پذیرش شدهاند، و دانشجوی نخبه پذیرفته شده در کنکور سراسری با رتبه دو رقمی، نمی تواند وارد رشته پزشکی دانشگاه تهران شود.
این واقعیت بهعنوان ظلم به جوانان مستعدی که بهدنبال ورود به دانشگاه هستند، تلقی میشود و احساس بیعدالتی را در جامعه افزایش میدهد.
این روند نهتنها به نارضایتی اجتماعی دامن میزند، بلکه میتواند به تضعیف کیفیت آموزشی در تمام رشتهها منجر شود.
جوانانی که با تلاش و کوشش به دنبال تحصیلات عالی هستند، با این معضل روبرو میشوند که افرادی بدون شایستگیهای لازم وارد مراکز آموزشی میشوند.
این موضوع میتواند به کاهش انگیزه و اعتماد به نفس جوانان منجر شده و در نهایت کیفیت علمی فارغالتحصیلان را تحت تأثیر قرار دهد.
تحصیلات در رشتههای حساس نیازمند تخصص و مهارتهای علمی است.
از این رو، ضرورت بازنگری در سیستم سهمیهبندی و ایجاد عدالت آموزشی برای همه جوانان بهعنوان یک نیاز اساسی احساس میشود.
این تغییرات میتواند به تقویت نظام آموزشی و بهبود کیفیت فارغالتحصیلان کمک کند و زمینهساز آیندهای روشنتر برای جامعه ایران باشد.
در حال حاضر، این معضل سهمیهبندی به فرار مغزها و مهاجرت نخبگان منجر شده است.
جوانان مستعدی که احساس میکنند شایستگیهای آنها نادیده گرفته میشود، تصمیم به ترک کشور میگیرند و این موضوع میتواند به کاهش ظرفیت علمی و اقتصادی کشور منجر شود.
برای جلوگیری از این معضل، ضروری است تا نظام آموزشی ایران به سمت عدالت و شایستهسالاری حرکت کند.